مرغ سقا، در علم زیست شناسی پرنده ای آبزی و ماهی خوار با نوک دراز و پرهای سفید که قدش تا یک متر می رسد، در زیر گردن کیسه ای دارد که می تواند چند لیتر آب در آن جا بدهد و حمل کند، گاهی نیز ماهی هایی را که شکار می کند در آن کیسه ذخیره می کند، مادۀ آن ۴ یا ۵ تخم می گذارد
مرغ سقا، در علم زیست شناسی پرنده ای آبزی و ماهی خوار با نوک دراز و پرهای سفید که قدش تا یک متر می رسد، در زیر گردن کیسه ای دارد که می تواند چند لیتر آب در آن جا بدهد و حمل کند، گاهی نیز ماهی هایی را که شکار می کند در آن کیسه ذخیره می کند، مادۀ آن ۴ یا ۵ تخم می گذارد
یا الجان، دهی است از دهستان پشت گدار بخش حومه شهرستان محلات که در 24 هزارگزی شمال محلات در کوهستان قرار دارد. سردسیر است و سکنۀ آن 100 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود ومحصول آن غلات، انگور و سیب، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
یا الجان، دهی است از دهستان پشت گدار بخش حومه شهرستان محلات که در 24 هزارگزی شمال محلات در کوهستان قرار دارد. سردسیر است و سکنۀ آن 100 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود ومحصول آن غلات، انگور و سیب، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. کوهستانی. گرمسیر. سکنۀ آن 80 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. کوهستانی. گرمسیر. سکنۀ آن 80 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یا کلودیوس الیانوس. نویسندۀ رومی در قرن سوم میلادی بود. او راست: تاریخ حیوانات و حکایات گوناگون و آثاری دیگر که بزبان یونانی نوشته است. (لاروس بزرگ). و رجوع به ایران باستان ص 74 و 2240 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
یا کلودیوس الیانوس. نویسندۀ رومی در قرن سوم میلادی بود. او راست: تاریخ حیوانات و حکایات گوناگون و آثاری دیگر که بزبان یونانی نوشته است. (لاروس بزرگ). و رجوع به ایران باستان ص 74 و 2240 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
گیاهی باشد به غایت گنده و بدبوی که آن را کمای و گل گنده نیزگویند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کشنج. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کما و کمای شود
گیاهی باشد به غایت گنده و بدبوی که آن را کمای و گل گنده نیزگویند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کشنج. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کُما و کُمای شود
سبزیی باشد معروف که خورند و آن را به شیرازی ترخانی گویند، و بعضی گویند گیاهی باشد که آن را طرخون خوانند و بیخ آن را عاقرقرحا نامند. (برهان) (آنندراج). طرخون. عاقرقرحا. (ناظم الاطباء). ترخانی. طرخون. ترخون. (فرهنگ فارسی معین)
سبزیی باشد معروف که خورند و آن را به شیرازی ترخانی گویند، و بعضی گویند گیاهی باشد که آن را طرخون خوانند و بیخ آن را عاقرقرحا نامند. (برهان) (آنندراج). طرخون. عاقرقرحا. (ناظم الاطباء). ترخانی. طرخون. ترخون. (فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان کوه پایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین که در 24 هزارگزی باختر آبیک و چهارهزارگزی راه شوسه واقع است، جایی کوهستانی، سردسیر و دارای 185 تن سکنه است، آب آنجا از چشمۀ بهار و فاضل آب رود محلی تأمین میشود، محصول عمده اش غلات و هندوانه، شغل اهالی زراعت و بیشتر معاش آنها از کشت هندوانۀ دیمی و صنایع دستی زنان گیوه چینی و گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان کوه پایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین که در 24 هزارگزی باختر آبیک و چهارهزارگزی راه شوسه واقع است، جایی کوهستانی، سردسیر و دارای 185 تن سکنه است، آب آنجا از چشمۀ بهار و فاضل آب رود محلی تأمین میشود، محصول عمده اش غلات و هندوانه، شغل اهالی زراعت و بیشتر معاش آنها از کشت هندوانۀ دیمی و صنایع دستی زنان گیوه چینی و گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
ثوابت و سیارات. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مؤید) (شرفنامۀ منیری). ملائکه و ثوابت و سیارات. (فرهنگ محمودی از فرهنگ شعوری) : شاهد نوف تنه افلاکیان نوخط فرد آینۀ خاکیان. نظامی. ، در تداول فارسی بمعنی اطرافیان و حواشی: تا طبقات حشم و حواشی وافناء مردم، مرتبۀ هر یک از ایشان در نشستن و ایستادن نگاه داشتی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 49). ابناء دولت و افناء حضرت را بعطایا و رغائب و مطایا و رکائب مستظهر گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 263)
ثوابت و سیارات. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مؤید) (شرفنامۀ منیری). ملائکه و ثوابت و سیارات. (فرهنگ محمودی از فرهنگ شعوری) : شاهد نوف تنه افلاکیان نوخط فرد آینۀ خاکیان. نظامی. ، در تداول فارسی بمعنی اطرافیان و حواشی: تا طبقات حشم و حواشی وافناء مردم، مرتبۀ هر یک از ایشان در نشستن و ایستادن نگاه داشتی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 49). ابناء دولت و افناء حضرت را بعطایا و رغائب و مطایا و رکائب مستظهر گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 263)
جمع واژۀ اولین: خدای تعالی او را خبر داد از خبر اولینان و آخرینان. (ابوالفتوح ج 3 ص 319). او را بر مقام تمنا کنند اولینان و آخرینان. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 379)
جَمعِ واژۀ اولین: خدای تعالی او را خبر داد از خبر اولینان و آخرینان. (ابوالفتوح ج 3 ص 319). او را بر مقام تمنا کنند اولینان و آخرینان. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 379)