پر کردن خنور و مانند آن را. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پر کردن. (المصادر زوزنی). پر کردن ظروف. (یادداشت مؤلف) ، یک تن از مردم افغانستان. (یادداشت مؤلف)
پر کردن خنور و مانند آن را. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پر کردن. (المصادر زوزنی). پر کردن ظروف. (یادداشت مؤلف) ، یک تن از مردم افغانستان. (یادداشت مؤلف)
جمع واژۀ فعل. کارها. (آنندراج) (ترجمان القرآن). کردارها. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ فعل، بمعنی حدث و کنایه از حرکت انسان است و برخی گویند کنایه از هر عمل باشد. جمع واژۀ آن افاعیل است. (از اقرب الموارد) : و ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگزیر ای همچنان چون جان و تن آثار و افعالت هژیر. دقیقی. آنت گوید همه افعال خداوند کند کار بنده همه خاموشی و تسلیم و رضاست. ناصرخسرو. گیرم کز زرق رسیدی برزق نایدت از ناسره افعال عار. ناصرخسرو. بچهره شدن چون پری کی توانی به افعال ماننده شو مر پری را. ناصرخسرو. می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته. (کلیله و دمنه). گفت (دمنه) اگر قربتی یابم... از تقبیح احوال و افعال وی (شیر) بپرهیزم. (کلیله و دمنه). افعال و اقوال او را بتأیید آسمانی بیاراست. (کلیله و دمنه). پسندیده تر افعال و اخلاق مردمان تقوی است. (کلیله و دمنه). او بیان میکرد با ایشان فصیح دائماً ز افعال و اقوال مسیح. مولوی. نه هر آنکس که نام او حسن است همه افعال چون نظام کند. ؟ (از العراضه). - افعال حج، مناسک و اعمالی که بهنگام زیارت خانه خدا بجای آرند. رجوع به حج در همین لغت نامه و شرایعالاسلام شود. ، روان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ فِعل. کارها. (آنندراج) (ترجمان القرآن). کردارها. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ فعل، بمعنی حدث و کنایه از حرکت انسان است و برخی گویند کنایه از هر عمل باشد. جَمعِ واژۀ آن افاعیل است. (از اقرب الموارد) : و ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگزیر ای همچنان چون جان و تن آثار و افعالت هژیر. دقیقی. آنت گوید همه افعال خداوند کند کار بنده همه خاموشی و تسلیم و رضاست. ناصرخسرو. گیرم کز زرق رسیدی برزق نایدت از ناسره افعال عار. ناصرخسرو. بچهره شدن چون پری کی توانی به افعال ماننده شو مر پری را. ناصرخسرو. می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته. (کلیله و دمنه). گفت (دمنه) اگر قربتی یابم... از تقبیح احوال و افعال وی (شیر) بپرهیزم. (کلیله و دمنه). افعال و اقوال او را بتأیید آسمانی بیاراست. (کلیله و دمنه). پسندیده تر افعال و اخلاق مردمان تقوی است. (کلیله و دمنه). او بیان میکرد با ایشان فصیح دائماً ز افعال و اقوال مسیح. مولوی. نه هر آنکس که نام او حسن است همه افعال چون نظام کند. ؟ (از العراضه). - افعال حج، مناسک و اعمالی که بهنگام زیارت خانه خدا بجای آرند. رجوع به حج در همین لغت نامه و شرایعالاسلام شود. ، روان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
پشیناری به خود بستن فرا خواست، آرزو کردن دعوی کردن (خواه حق و خواه باطل) دعوی کردن بر کسی دعوی کردن بچیزی، نام و نسب خویش گفتن پیش حریف در کار زار، آرزو کردن، خواستن چیزی در دادگاهها بوسیله نوشته و یا گفتار از طرفی و ممکن است شخصی که چیزی را از دیگری میخواهد بر حق باشد یا ناحق
پشیناری به خود بستن فرا خواست، آرزو کردن دعوی کردن (خواه حق و خواه باطل) دعوی کردن بر کسی دعوی کردن بچیزی، نام و نسب خویش گفتن پیش حریف در کار زار، آرزو کردن، خواستن چیزی در دادگاهها بوسیله نوشته و یا گفتار از طرفی و ممکن است شخصی که چیزی را از دیگری میخواهد بر حق باشد یا ناحق
نکوهیدن، بریدن، شکافتن درختی از تیره افراها جزو افراها جزو تیره های نزدیک بگل سرخیان که درختی است تنومند با برگهای پنجه یی که در باغها و جنگلها میروید اسپندان بوسیاه
نکوهیدن، بریدن، شکافتن درختی از تیره افراها جزو افراها جزو تیره های نزدیک بگل سرخیان که درختی است تنومند با برگهای پنجه یی که در باغها و جنگلها میروید اسپندان بوسیاه