جدول جو
جدول جو

معنی افشاریه - جستجوی لغت در جدول جو

افشاریه(اَ ری یَ)
نام سلسله ای از پاشاهان ایران که پس از صفویه از 1148 تا 1210 هجری قمری سلطنت کرده اند. رجوع به نادرشاه افشار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پافشاری
تصویر پافشاری
مقاومت، استقامت، پایداری، ایستادگی، اصرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افشانده
تصویر افشانده
پراکنده، پریشان
فرهنگ فارسی عمید
نامه ای که به وسیلۀ آن کسی را به بازپرسی یا به دادگاه فرامی خوانند، احضارنامه
فرهنگ فارسی عمید
ورقه ای که به وسیلۀ آن مطلبی را از راه قانونی به کسی یادآوری می کنند، یادبرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افشاری
تصویر افشاری
یکی از چهار آواز دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افشاردن
تصویر افشاردن
فشار دادن، آب یا شیرۀ چیزی را با فشار گرفتن، افشره گرفتن، افشردن، فشردن، فشاردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ ری یَ / یِ)
عطیۀ پادشاهی در ایام رمضان به بعض فقها و طلاب و غیره. افطارانه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به افطارانه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / دِ)
منضغطکرده. منضغطشده. (ناظم الاطباء) ، فشار داده شده که عربی آن عصیر است. (فرهنگ شعوری). فشرده. فشارده. فشار داده شده. (فرهنگ فارسی معین) :
اول از خونابۀ غم زینت دلها دهد
آنگه از افشردۀ دل زیب دامنها کند.
طالب آملی (از آنندراج).
و رجوع به افشره شود
لغت نامه دهخدا
نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهما السلام. (فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ثبات قدم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
وافرانامه نامه ای که بوسیله آن کسی را بجایی فرا میخوانند، ورقه ایست که مستنطق خطاب بمتهم برای حضور یافتن نزد وی در ساعات معین صادر میکند و در صورت عدم حضور دستور جلب او را صادر مینماید احضاریه
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از آوازهای ایرانی مغموم و دردناک از متعلقات شور ولی گام آن به سه گاه نزدیکتر از شور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پافشاری
تصویر پافشاری
مقومت، ثبات، استقامت، استواری، ایستادگی
فرهنگ لغت هوشیار
ورقه ای که اظهارات شخصی را در آن نویسند. ورقه ای که از اداره ای برای کسی فرستندو تقاضای طلب یا مالیات و امثال آن کنند: اظهار نامه مالیاتی اظهار نامه گمرکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افشانیده
تصویر افشانیده
پاشیده پراکنده کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افشانده
تصویر افشانده
پاشیده پراکنده کرده
فرهنگ لغت هوشیار
هشدار نامه یاد گرنامه در زبان دادگستری فرستادن هشدارنامه که برای یادآوری و آگاهاندن است و با دستور بازداشت یا بازداشت نامه یکی نیست یادبرگ برگه ای که بر آن اخطار برای کسی نوشته اند نوشته ای که بوسیله آن مطلبی را بکسی یا کسانی یادآوری میکنند ابغیه، نامه ای رسمی است که از طریق دادگاهها بشخص یا اشخاصی ابغ می شود و در آن نامه اجرای امری را می خواهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطاریه
تصویر اخطاریه
((اِ رِ یِّ))
نامه ای که از طرف دادگاه برای شخص یا اشخاصی فرستاده می شود، و در آن مطلب مورد نظر را برای شخص یادآور می شوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پافشاری
تصویر پافشاری
((فِ))
پایداری، ایستادگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احضاریه
تصویر احضاریه
((اِ یِّ))
احضارنامه، نامه ای که به وسیله آن شخص را به دادگاه یا هر جای دیگر فراخوانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افشاری
تصویر افشاری
((ص نسب.اِمر.))
یکی از آوازهای ایرانی، مغموم و دردناک، از متعلقات شور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پافشاری
تصویر پافشاری
اصرار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احضاریه
تصویر احضاریه
خواست برگ، پیداخواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخطاریه
تصویر اخطاریه
یادبرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
Disclosure, Divulgence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
divulgation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
раскрытие , разглашение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
Offenlegung, Verbreitung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
розкриття , розголошення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
ujawnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
揭露
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
divulgação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
divulgazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از افشاگری
تصویر افشاگری
divulgación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی