احساس دریغ، حسرت و اندوه، ریشخند، استهزا، سخریه، ظلم، ستم، برای مثال ای صدر نائبی به ولایت فرست زود / معزول کن معینک منحوس دزد را ی زرهای بی شمار به افسوس می برد / آخر شمار او بکن از بهر مزد را (ناظم الاطبا - لغتنامه - افسوس)
مکر و حیله
افسوس خوردن: حسرت خوردن، دریغ خوردناحساس دریغ، حسرت و اندوه، ریشخند، استهزا، سخریه، ظلم، ستم، برای مِثال ای صدر نائبی به ولایت فرست زود / معزول کن معینک منحوس دزد را ی زرهای بی شمار به افسوس می برد / آخر شمار او بکن از بهر مزد را (ناظم الاطبا - لغتنامه - افسوس)
مکر و حیله
افسوس خوردن: حسرت خوردن، دریغ خوردن