جدول جو
جدول جو

معنی افشون

افشون
ابزاری چوبی با نوکی چهار یا پنج شاخه (مانند پنجه دست) که به وسیله آن غله کوفته را به باد می دادند تا دانه را از کاه جدا سازد، انگشته، هم گویند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با افشون

افشون

افشون
افزاری است دارای پنجه ای چوبین (سه شاخه یا چهار شاخه) و دسته ای بلند که بوسیله آن غله کوفته را باد دهند و دانه را از کاه جدا سازند انگشته هسته
فرهنگ لغت هوشیار

افشون

افشون
وسیلۀ چوبی سه شاخه یا چهارشاخه و دسته دار شبیه پنجۀ دست که برای جا به جا کردن محصول و جداکردن کاه از دانه استفاده می شود، انگشته، هسک، هید، چارشاخ
فرهنگ فارسی عمید

افشون

افشون
چیزی باشد مانند پنجۀ دست و دسته نیز داردکه دهقانان بدان غلۀ کوفته را بر باد دهند تا کاه از آن جدا شود. (مؤید الفضلاء) (آنندراج) (برهان). پنجه مانائی که از چوب سازند و به آن خرمن باد دهند تاکاه از دانه جدا شود. (مجمعالفرس). پنجه مانندی است از چوب که خرمن بباد دهند. مدری. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح عروض) نام بحری است که وزن سالم آن هشت بار متفاعلن و وزن مجزو آن شش بار متفاعلن باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). بحرکامل. رجوع به کامل (بحر...) شود
لغت نامه دهخدا

افشین

افشین
با همت، سردار ایرانی که بابک خرمدین را دستگیر کرد، نام سردار معروف معتصم خلیفه عباسی
افشین
فرهنگ نامهای ایرانی