افسارگسیخته شخص خودسر، آنکه از قانون و مقررات سرپیچی کند و به میل خود رفتار کند ادامه... شخص خودسر، آنکه از قانون و مقررات سرپیچی کند و به میل خود رفتار کند تصویر افسارگسیخته فرهنگ فارسی عمید
افسارگسیخته(اَ گُ تَ / تِ) مهارگسسته. بی تربیت. بی نظم. لاابالی. سرخود. خودکامه. و رجوع به افسار و فسار و ترکیبات آن شود. ادامه... مهارگسسته. بی تربیت. بی نظم. لاابالی. سرخود. خودکامه. و رجوع به افسار و فسار و ترکیبات آن شود. لغت نامه دهخدا
افسارگسیخته((~. گُ تِ)) گستاخ، بی پروا، وحشی ادامه... گستاخ، بی پروا، وحشی تصویر افسارگسیخته فرهنگ فارسی معین
افسارگسیخته رها، لجام گسیخته، ولمتضاد: مهار ادامه... رها، لجام گسیخته، ولمتضاد: مهار فرهنگ واژه مترادف متضاد