جدول جو
جدول جو

معنی افسارگسیخته

افسارگسیخته((~. گُ تِ))
گستاخ، بی پروا، وحشی
تصویری از افسارگسیخته
تصویر افسارگسیخته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با افسارگسیخته

افسارگسیخته

افسارگسیخته
شخص خودسر، آنکه از قانون و مقررات سرپیچی کند و به میل خود رفتار کند
افسارگسیخته
فرهنگ فارسی عمید

افسارگسیخته

افسارگسیخته
مهارگسسته. بی تربیت. بی نظم. لاابالی. سرخود. خودکامه. و رجوع به افسار و فسار و ترکیبات آن شود.
لغت نامه دهخدا

افسارگسیختگی

افسارگسیختگی
بی نظمی. بی تربیتی. افسارگسستگی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به افسار و فسار شود
لغت نامه دهخدا

افسارگسسته

افسارگسسته
بی تربیت. خلیعالعذار. لاابالی. فسارگسیخته. بی بندوبار. فسارآخته. دهنه سرخود. خودکامه. افسارگسیخته. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا