جدول جو
جدول جو

معنی افریقیه - جستجوی لغت در جدول جو

افریقیه(اِ یَ)
همان افریقیه بتشدید یاء است که در فارسی بتخفیف آن خوانده شده است. رجوع به افریقیّه و افریقا شود:
چون بلشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جام فر و نیل زنند.
منوچهری.
افریقیه صطبل ستوران بارگیر
عموریه گزیرگه بازبایار.
منوچهری.
روزی بود کاین پادشاه بخشد ولایت مر ترا
از حد خط استوا تا غایت افریقیه.
منوچهری.
بر مرز افریقیه با سپاه
چو آمد شد این آگهی نزد شاه.
(گرشاسب نامه).
از در افریقیه تا حدّ چین
نام او فاروق دین افزای باد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
افریقیه(اِ قی یَ)
افریقا و در قدیم به تونس اطلاق میشده. (از فرهنگ فارسی معین). حمدالله مستوفی آرد: از اقلیم دویم وسیم است. مملکتی طویل و عریض است و بلاد مشهورش طرابلس و مهدیه و تونس و تاهرت و سجلماسه و دارالملکش قرطاجینه بوده است و از غایت خوشی شهرش به بهشت نسبت داشته و باروش از سنگ مرمر بوده است، بزمان عثمان در حرب مسلمانان خراب شد و از آن وقت باز، خراب است و از جملۀ عمارت در او دو ستون پیداست از مرمر دورش پانزده گز در علو چهل گز. دیگر عماراتش بر این قیاس توان کرد و اکنون دارالملکش افریقیه است. (نزهه القلوب ج 3 ص 264). یکی از قطعات خمسۀ عالم که بشکل یک شبه جزیره مثلثی است و بوسیلۀ تنگۀ سوئز که ترعۀ سوئز در آن حفر شده به آسیا متصل میشود و از طرف شمال محدود است به مدیترانه و از مغرب به اقیانوس اطلس و از جنوب و مشرق به اقیانوس هند و از شمال شرقی ببحر احمر. جمعیت آن صدوچهل میلیون تن (در قدیم) و وسعت آن سی وهشت میلیون کیلومتر مربع یعنی سه برابر اروپا و پنجاه وهفت برابر فرانسه. از نواحی مهم آن: 1- در شمال در ساحل مدیترانه عبارتند از: مراکش، الجزایر، تونس، تری پولی تن و مصر. 2- صحاری: صحرای لیبی و صحرای نوبی. 3- سودان که رود سنگال و نیجر و نیل علیا آنرا مشروب می کنند. این ناحیه از مغرب به مشرق به چند قسمت ذیل تقسیم شده: سنگامیی، گینه، حوضۀ چاد، باطلاقهای بحرالغزال و حبشه. 4- افریقای استوائی شامل حوضۀ رود کنگو، زامبر و مرتفعات کنیا و کلیمانجارو و کامرون و غیره است. دریاچه های آن عبارتند از: نیاسا بانگرالو، تانگانیکا، ویکتوریا و غیره و کشور زنگبار نیز جزو این قسمت است. 5- افریقای جنوبی، قسمتی از آن بیابانی (کالاهاری) و قسمت دیگر کوهستانی و مزروع است بخصوص در سواحل کاپ و اورانژ و ترانسوال و موزامبیک.
نژاد: نژاد مردم افریقا، عرب، بربر، کابیل و توآره، مصری، نوبی آئی و پل و حبشی و گالا و غیره. نژاد سیاه. بانتوها یا کافرها و هوتانتوها و بوشیمانها و مالگاشها.
حیوانات: فیل، کرگدن، اسب آبی، زرافه، گاومیش، گاو وحشی، شیر، پلنگ، کفتار، گورخر، بزکوهی، شغال، شامپانزه، شترمرغ، طوطی، افعی و غیره.
محصولات: گرد طلا، الماس، مس، سرب، زغال سنگ، درختان تنومند، زیتون، مرکبات، قهوه، فلفل، خرما، پنبه و غیره است.
استعمار اروپائیها: فرانسه در قسمت شمالی آن الجزایر، تونس، مراکش و در قسمت غربی، افریقای غربی فرانسه، افریقای مرکزی فرانسه و همچنین جی بوتی، ماداگاسکار را در استعمار داشت. انگلیس مصر، قسمتی از سودان افریقای شرقی انگلیس و نواحی متحدۀ افریقای جنوبی (کاپ، ناتال، اورانژ، ترانسوال) ، رودزیا و نیجریه و ساحل الذهب و سیرالئون را در استعمار داشت. بلژیک قسمت اعظم حوزۀ رود کنگو را در استعمار داشت. پرتقال نواحی آنگولا را در مغرب موزامبیک را در مشرق تحت تسلط داشت. ایتالیا نواحی تری پولیتن، اریتره و سومالی را در تصرف داشت. کامرون و توگو، بین فرانسه و انگلستان تقسیم گردید. و افریقای غربی آلمان در 1919 م. بین انگلیس و بلژیک تقسیم شد. اسپانیا قسمتی از شمال مراکش و ناحیه ریوواوره و یک قسمت گینه را در تسلطدارد. افریقا تا قرن نوزده چندان شهرتی نداشت ولی در قرن مزبور بر اثر مراوده و اکتشافات سیاحانی از قبیل لیوینگستن، کامرون، استانی، سرپا، پنتو، ماتوکسی، بریتو کاپلو و ایوانس شهرت یافت. دیگر سیاحان معروفی که در افریقا به اکتشاف نقاط مجهول پرداختند، عبارتند از: فلاترس، منکوپار، کلاپرتون، کایه، بارت، ناشی گال، دوبرازا، بورتون، اسپک، باکر، فورو و مارشان. این بود مختصری از اوضاع کلی طبیعی جغرافیای افریقا تاقبل از جنگ اخیر جهانی.
مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: این کلمه بلاشبهه معرب کلمه آفریقا میباشد ولی عربها به این لفظ تمام قطعۀ آفریقا را بیان نمیکردند بلکه یک قسمت شمالی از آنرا اراده می نمودند حتی رومیان نیز بهمین قسمت کلمه مذکور را اطلاق می کردند. حدود و وسعت قطعۀ فوق در نزد جغرافیون عرب محل اختلاف است برخی از آنان فقط منحصر بخطۀ تونس و جهت غربی طرابلس غرب و جهت شرقی جزائر نموده مرکزش را قیروان میدانستند و در نهایت از سوی شرق تا طرابلس غرب و از جانب مغرب تا شهر قسطنطنیه تمدید کردند و برخی از آنها از برقه یعنی از حدود غربی مصر تا شهر طنجه یعنی تا اوقیانوس اطلس توسعه دادند. افکار دستۀ اول بحقیقت نزدیکتر مینماید چونکه میتوان گفت که افریقیه عبارتست از وسط بلاد بربر در این حال برقه و قسمت شرقی ازطرابلس غرب و جهت غربی جزایر و مغرب اقصی یعنی مملکت مراکش مشمول کلمه فوق نخواهد شد. این کشور در زمان خلافت عثمان در تاریخ 29 هجری قمری بدست عبدالله بن سعد بن ابی سرح گشاده شد و جزیه قبول کردند. در عصر معاویه در سنۀ 50 هجری قمری از طرف عقبه بن نافع تماماً ضبط و ملحق بممالک اسلامی شد و شهر قیروان را نیز در این دوره تأسیس کردند و اینجا مرکز افریقیه گشت. در عصرخلافت عباسی، دولت بنی اغلب، افریقیه را بتصرف خویش درآوردند و متجاوز از صد سال در دست اینان باقی ماند و جزیزۀ سیسیل را نیز به این مملکت ملحق ساختند. آنگاه ملوک فاطمیه و سپس برخی از ملوک طوایف مغاربه دراین محل بحکمرانی و فرمانفرمائی پرداختند. (از قاموس الاعلام ترکی). افریقیه: نامی که جغرافیانویسان عرب به قسمت شرقی یعنی ممالک بربر میدادند (قسمت غربی موسوم به مغرب بود) نامش از اسم ایالت افریقای روم گرفته شده. حدود افریقیه را بتفاوت ذکر کرده اند، در بعضی مآخذ مشتمل ایالت افریقای روم بمعنی اخص و طرابلس غرب و نومیدیا و حتی موریتانیا شمرده شده. بعلاوه لفظافریقیه بمعنای محدودتری بکار رفته (مثلاً قسمت مرکزی و شمالی مملکت تونس). در اوایل هجرت افریقیه در دست دولت بیزانس (در مآخذ اسلامی، روم) بود، و ساکنین آن از قبایل بربر و اعقاب مهاجرین خارجی بودند. استیلای اعراب از بعد از سال 50 ه. ق. که شهر قیروان بنا شد، آغاز گردید. بعداً در زمان موسی بن نصیر مرکز کشورگشائی اعراب در اسپانیا شد. (از دائره المعارف فارسی). رجوع به معجم البلدان و ذیل آن و الموسوعهالعربیه و دائره المعارف فرید وجدی، و التفهیم و دزی و مراصدالاطلاع و تاریخ گزیده و ضحی الاسلام و سیرۀ عمر بن عبدالعزیز و عقدالفرید و عیون الانباء و روضات الجنات و تاریخ الحکما قفطی و مجمل التواریخ والقصص و الحلل السندسیه و افریقا و لوبیا و بربر و تونس در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریقین
تصویر فریقین
فریق، کنایه از شیعه و سنی
فرهنگ فارسی عمید
(عُ رَ مَ)
از آبهای بنی عجلان است و آن را نخل بسیار باشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فِ قی یَ)
فنیقی ها ملتی بودند سامی نژاد که تقریباً در دوهزاروپانصد سال پیش از میلاد از عربستان سر برآورده و بعدها بین دریای مغرب و جبل لبنان سکنی گزیدند. خود فنیقیها می گفته اند که موطن اصلی آنها سواحل خلیج فارس بوده. فنیقیه معرب اسمی است که یونانیها به این مملکت داده اند و به معنی الهۀ آفتاب سرخ است که از مشرق ظاهر شده. اما فنیقی ها خودشان را کنعانیان مینامیدند. مذهب اینها بر شرک و بت پرستی بود و چیزهای زیاد از بابل اخذ کرده بودند. در میان خدایان آنها در درجۀ اول بعل یا خدای آسمان بود که او را ملکارت یعنی پادشاه خدایان میخواندند. از آلهۀ زن بیش از سایرین آستارت را می پرستیدند که همان ایستار بابلی هاست. این ربهالنوع را ملکۀ آسمان و نیز خدای توالد و تناسل میدانستند از سایرخدایان ’ال’ رب النوع سامیها معروف به ود که در صیغۀمؤنث الات میگفتند. از حیث تمدن فنیقی ها چون بین دوملت متمدن قدیم یعنی مصریها و بابلیها واقع بودند چیزهای زیاد از آنها اقتباس کردند ولی بیشتر به بابلیها شباهت داشتند. از شهرهای زیادی که در ساحل دریای مغرب بنا کرده بودند چند شهر معروف به ود از جمله: صیدا، صور، ارواد و جبل. شهر جبل را یونانیها بیب لس مینامیدند. فنیقی ها بواسطۀ نفاق داخلی موفق نشدند دولت واحدی تشکیل دهند و هر شهر آنها امیر یا پادشاهی داشت. اما این قوم در دریانوردی شهرتی بسزا یافتند. شهر صیدا از قرن 16 تا 13 قبل از میلاد واسطۀ تجارت شرق و غرب بود و صور پس از آن دارای همین مقام گردید. مستعمرات و تجارتخانه های فنیقی در تمام عالم قدیم پراکنده بود. این مردم از طرف غرب تا جزایر بریتانیای کبیر و از طرف مشرق تا بوغاز (تنگۀ) مالاکا در نزدیکی هندوچین تجارت میکردند، و موافق آثاری که کشف شده در آفریقای جنوبی نیز مستعمراتی داشته اند. این مملکت مکرر تابع مصری ها گردید، بعد در قرن 8 قبل از میلاد در تحت تسلط آشوریها و در اوایل قرن 6 قبل از میلاد به تصرف بابلیها درآمد، پس از آن در زمان کورش تابع ایران گردید ولی فنیقیها به تابعیت ملل دیگراهمیت نمی دادند زیرا دریاها و مستعمرات در تحت اقتدار آنها باقی میماند. رقیب بزرگ این قوم یونانیها بودند که در دریانوردی مهارت تام یافتند. کشف رنگ ارغوانی و اختراع شیشه از ابتکارات این قوم است. اختراع الفباء را هم به آنها نسبت داده اند ولی اکنون عقیدۀاکثر مورخان این است که آنها الفبا را از عبری ها اقتباس کرده اند. تابعیت فنیقی ها از دولت ایران برای ایران دو فایده داشت، یکی اینکه سفاین آنها در اختیار ایران درآمد و ایران اولین دولت صاحب بحریه شد، و ازطرف دیگر فنیقیها تا پایان حکومت هخامنشی به ایران وفادار ماندند. این ناحیه از ایالات آباد آسیای غربی بوده و در عهد عتیق (توراه) در کتاب حزقیال (باب 27) آمده است: ’و کلام خدا بر من نازل شده گفت: اما تو ای پسر انسان برای صور مرثیه بخوان و به صور بگو ای که نزد مدخل دریا ساکنی خداوند یهود چنین میگوید: ای صور گفته ای که من کمال زیبائی هستم، حدود تو در وسط دریاست و بنایانت زیبائی تو را کامل کرده اند. همه تختهایت را از صنوبر ساخته اند، سرو آزاد لبنان را گرفته اند تا دکلها برای تو سازند...’. در خاتمه باید گفت که کورش نسبت به فنیقیه هم سیاست ملایمی اتخاذ کرد. شهر صیدا که در زمان بخت النصر دوم آسیب زیادی یافته و پست شده بود و دیگر امیر یا پادشاهی نداشت در این زمان از نو بلند شده دارای پادشاهی از خود شد که دربار ایران برایش معین میکرد. صور که در زمان بخت النصر آسیبی نیافته بود به حال خود باقی ماند و کورش با این مقصود که شهرهای فنیقیه با یکدیگر متحد نشوند برای هر کدام امیری از خود فنیقی ها معین کرد. (از ایران باستان پیرنیا صص 442- 446). رجوع به فنیقی شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ)
قسمتی از آسیای صغیر است که حدود آن متغیر بوده. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(فِ قی یَ)
اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد. (آنندراج). فراق نامه. رجوع به فراق، فراقی و فراق نامه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ قَ)
تثنیۀ فریق در حالت نصبی و جری. دو گروه. دو فریق. (فرهنگ فارسی معین). دو گروه متخاصم را در جنگ گویند: میان فریقین حربی عظیم قایم شد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، شیعه و سنی، جن و انس. (فرهنگ فارسی معین) :
اهل فریقین در تو خیره بمانند
گر بروی در حسابگاه قیامت.
سعدی.
رجوع به فریق و فریقان شود
لغت نامه دهخدا
جزیرۀ افریطی، نام جزیره ای از ناحیتهائی که برج سنبله برآن دلالت دارد. رجوع به التفهیم بیرونی ص 335 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ / اَ)
قسمت سوم از پنج قسمت عالم و قارۀ سوم از سه قارۀ قدیم که عبارت از شبه جزیره ایست مثلث شکل و بواسطۀ تنگۀ سوئز به آسیا اتصال داشته و اکنون بواسطۀ کانال سوئز از آن جداشده است. و این قسمت از عالم محدود است از طرف شمال بدریای مدیترانه و از طرف مغرب به اوقیانوس اطلس و از طرف مشرق به دریای هند و از طرف شمال شرقی به بحر احمر. ممالک عمده آن از این قرار است: مصر، الجزایر، مراکش، تونس، افریقای غربی فرانسه، افریقای استوائی فرانسه، جیبوتی، ماداگاسکار، سودان، افریقای شرقی انگلیس، اتحادیۀ جنوب افریقا، بیژریا، ساحل طلا، سیرالئون، کنگو، آنگولا، مزامبیک، طرابلس، سیرنائیک، اریتره، سومالی، اتیوپی، کامرون، تگو، افریقای شرقی، ریودواورو، و قسمتی از گینه. (از ناظم الاطباء). یکی ازقطعات پنجگانه عالم جزو برّ قدیم و آن بعد از حفر ترعۀ سوئز بصورت جزیره ای درآمد. از شمال به بحرالروم (مدیترانه) ، از مغرب به اقیانوس هند محدود است. بحر احمر و ترعۀ سوئز آنرا از آسیا جدا میکنند. وسعت آن سی میلیون کیلومتر مربع است و در حدود 207 میلیون تن جمعیت دارد. قسمت عمده این قطعه در منطقۀ حاره، شامل صحرا و بیابانهای سوزانست. دو منطقۀ شمال و جنوب آن معتدل و زرخیز است. بسیاری از قطعات آن مستعمره یا تحت الحمایۀ دولتهای استعماری بود و بتدریج مستقل و آزاد شده و میشوند. (از فرهنگ فارسی معین).
در الموسوعه العربیه آمده: قاره ایست بمساحت 30 میلیون کیلومتر مربع و 235 میلیون تن جمعیت یعنی حدود هشت درصد از جمعیت تمام دنیا. این قاره از دو تپۀ بزرگ که محفوف بزمینهای هموار هستند، تشکیل می شود. تپه های شمالی که کم ارتفاع است و حد متوسط ارتفاع آنها به 450 متر از سطح دریا می رسد وتپه های جنوبی که ارتفاع آنها بیشتر و حداکثر ارتفاع آن به 800 متر بالاتر از سطح دریا میرسد. خط استوا این قاره را به دو قسم منقسم میکند و بیشتر قسمت این قاره در منطقۀ حارّه قرار گرفته ولی اطراف آن در منطقۀ معتدله قرار گرفته است. (از الموسوعه العربیه).
وضع اقلیمی: با توجه به کیفیات خاص حرارت و فشار و رطوبت هوا و مقدار باران و سایر عوامل اقلیمی، سطح زمین را به هفت اقلیم تقسیم کرده اند که یکی از آنها اقلیم گرم آفریقائی است. مساحت سرزمینهای افریقا که در منطقۀ حارّه قرار دارد از سایر قطعات خشکی بیشتر است. در بخش بزرگی از این قاره، سرما و یخبندان برای سکنه قابل درک و حد متوسط حرارت سالیانۀ هوا همیشه از 205+ کمتر نیست. هوا همیشه مرطوب و آسمان پوشیده از ابر یا مه و مقدار باران سالیانه بالغ بر 2000 میلیمتر و در پاره ای از نقاط مانند ناحیۀ کامرون (ناحیۀ واقع در افریقای مرکزی مجاور خلیج گینه) متجاوز از 4000 میلیمتر است. و در دو موقع از سال بطور منظم از بعدازظهر طوفان شدید آغاز می شود و بارانی سیل آسا فرومیریزد. (از کتاب کلیات جغرافیای سال چهارم ادبی ص 121).
وضع گیاهی: گیاه افریقا برحسب ریزش تغییر میکند. در منتهای شمالی قاره، گیاه مانند گیاه اروپا است. جنگلهای این قسمت بیشتر درختان بلوط دارد، ولی زیتون و مو و انجیر نیز فراوان است. منتهای جنوبی با خلنج فراوان و رستنیهای دارای گلهای پرجلوه ممتاز است، جنگل ندارد، ولی چراگاههای پرنعمت دارد. بیابانهای بسیار کم رستنی دارد ولی اقاقیای خاردار (نوع آکاسیا) موجود است. در قسمت شمالی صحرا، یونجه نواحی پهناوری را پوشانیده. در واحه ها و نیز در درۀ نیل، نخل خرما وجود دارد. نواحی دارای باران فصلی، دشتهای علف دار یا ساونا هستند، و در آنهابائوباب و هندوانه و غیره بعمل می آید. منطقۀ استوایی جز در اراضی مرتفع شرقی، مستور از جنگلهای استوایی انبوه است، که اقسام بسیار مختلفی از درختان دارنداز قبیل اقسام نخل، آبنوس، ماهوگانی و غیره. در قسمت هائی از سواحل شرقی و دامنه های کوهها که اقلیم مساعد و ریزش در طی سال معتدل است نیز جنگلهائی وجود دارد. در دامنه های کوهها انبوهه های خیزران موجود است. از رستنیهایی که بومیان کشت میکنند: یام، پیچک شیرین، موز، پسته زمینی و ارزن است. قهوه، بومی افریقاست واز ناحیه کافا (ناحیه ای در شمال قسمت مرکزی افریقا) نام گرفته.
منابع معدنی: تقریباً تمام محصول الماس جهان و بیش از 1/3 محصول سالیانۀ طلا از افریقا بخصوص از افریقای جنوبی بدست می آید. ولی طلا از نواحی اطراف خلیج گینه و غیره نیز حاصل می شود. بعضی از سرشارترین منابع مس جهان در غرب دریاچه های داخلی قرار دارد. آهن از قدیم الایام بتوسط بومیان استخراج میشده است. و نمک فراوان دارد.
سکنه: آن مناطقی از افریقا که دارای جوامع متمدن است، منتهای شمالی و منتهای جنوبی قاره می باشد. بقیۀ قاره مسکن اقوامی از نژادهای مختلف و با زبانهای مختلف است که از جهت شکل ظاهری و وسیلۀ زندگی نیز متفاوتند. پیگمه های جنگلهای استوائی و بوشمنهای نواحی جنوب قاره، نمایندۀ قدیمترین سکنۀ افریقا محسوبند. بوشمنها و هوتنتوتها درناحیۀ کالاهاری (جنوب غربی افریقا) و بچوانالند، مسکن دارند. سیاهکان در کنگوی بلژیک، سیاهپوستان در غرب افریقا و حامی ها در مصر و سودان و حبشه و سومالی وشمال افریقا و قسمتهائی از صحرا سکنی دارند. نژادهای دیگر از قبیل سامی (اعراب شمال و شرق) افریقا و بانتو نیز وجود دارد. بیشتر 220000000 تن سکنۀ افریقاتحت نظامهای قبیله ای استبدادی زندگی میکنند. چندگانی (دارای چند زن یا شوهر) رواج دارد، و برده داری در بعضی قسمتها معمول است، سحر و جادو در ادیان بومی نقش عمده دارد. بطور تخمین میتوان گفت که کمتر از نصف جمعیت قاره تحت تأثیر ادیان خارجی واقع شده یا به آنها گرویده اند. از این جهت دین اسلام درجۀ اول دارد، مسیحی ها به انضمام قبطی ها کمتر از 0/04 تمام جمعیت است. استعمار افریقا از طرف سفیدپوستان سبب تشکیل مناطق اروپائی نشین شده است. ولی سکنۀ سفیدپوست در اقلیت هستند و حتی در افریقای جنوبی عده بومیان چهار برابر سفیدپوستان است.
جانداران: افریقا مسکن اصلی اقسام زیادی از حیوانات از جمله پستانداران عظیم الجثه است. از پستانداران آن زرافه، اوکایی، اسب آبی، گوریل و شمپانزه است که مخصوص افریقا هستند. از حیوانات جالب شکارچیان شیر، پلنگ، کرگدن دوشاخ، گورخر افریقائی، آهو و بوفالوی افریقائی است. بمنظور جلوگیری از انقراض این حیوانات در سال 1900 میلادی کنفرانسی بین المللی تشکیل یافت. و در نتیجۀ آن پهنه هائی برای حفظ این حیوانات تشخیص داده شد (پناهگاههای وحوش). فیل افریقائی را بجهت عاج آن شکار میکنند. مرغ گینه و بعضی اقسام کفتار مخصوص افریقاست. شترمرغ در نواحی نسبتاً خشک زندگی میکند. پرنده های دیگر قاره، مارابو، مرغ کاتب، طوطی و غیره است. در رودهای بزرگ و دریاچه های استوایی تمساح زندگی میکند. انواع بسیاری از حشرات دارد، که از آن جمله تسه تسه است، زیای منتهای شمالی قاره شبیه زیای اروپا و مشتمل بر خرس، شغال، و روباه می باشد. الاغ وحشی قسمت شرقی افریقای مرکزی زیای الاغ اهلی است. شتر از ایام قدیم از آسیا وارد افریقا شده. در جاهائی که آب و هوا و رستنی مساعد است، پرورش گاوو گوسفند و بز معمول میباشد.
کشف و تاریخ:اگرچه درۀ نیل یکی از قدیمترین زادگاههای تمدن بوده و تمدن مصری از پیش از 3000 قبل از میلاد سابقه دارد، داخل افریقا تا قرن 15 میلادی ناشناخته بود، و هنوز هم کاملاًپوییده نشده است. در ایام باستانی کوششهائی برای نفوذ در داخل قاره بعمل آمد. هرودوت در قرن پنجم قبل ازمیلاد و هیئت اعزامی نرون در قرن اول بعد از میلاد هردو درصدد حل یکی از معماهای قدیم (یعنی کشف منبع نیل) ، برآمدند، ولی توفیق نیافتند. در 146 قبل از میلاد دولت کارتاژ از رومیان شکست خورد، و شمال افریقا مستعمرۀ رومی شد (افریقای روم). در فاصله قرن 7 تا 11 میلادی اسلام در افریقا نفوذ یافت، و مسلمانان (خاصه مورها) ازشمال افریقا به اروپا تاختند، تا آنکه در قرن 15 م. دست آنان از اروپا کوتاه شد. جستجوی سواحل افریقا بتوسط اروپائیان با مسافرت دیاش در سال 1488 میلادی بگرد دماغۀ امیدنیک آغاز گردید: در قرون 16 و 17 میلادی بتدریج سوداگران پرتغالی، هلندی، بریتانیایی و فرانسوی به افریقا روی آوردند. جستجوهای سپیک در سال 1876 میلادی و دیگران سرچشمۀ نیل را مکشوف ساخت، لیونیگستن افریقا را از طرفی به طرف دیگر پیمود. کشف ثروت سرشار داخل افریقا باعث استعمار پردامنۀ آن از طرف اروپائیان گردید. در 1912 میلادی قارۀ افریقا بین دولتهای مقتدراروپایی تقسیم شده بود. و فقط مصر و حبشه و لیبری تاحدی استقلال داشتند. پس از جنگ جهانی اول، مستعمرات آلمان بین فرانسه و انگلستان تقسیم شد. اسپانیا و ایتالیا و بلژیک و پرتقال نیز در افریقا، مستعمراتی داشته و دارند. (بعد از جنگ جهانی دوم سازمان ملل دست ایتالیا را تقریباً از تمام متصرفات آن کوتاه کرد). در جنگ جهانی دوم پیکارهای مهمی در افریقای شمالی روی داد، که منجر به شکست (1943 میلادی) نیروهای محور گردید. پس از جنگ جهانی دوم نهضتهای خودمختاری و استقلال طلبی شدیدی در افریقا بروز کرد. و بسیاری از مستعمرات و سرزمینهای افریقا کمابیش استقلال یافتند. نهضتهای ملی و ضداستعمار اروپائی رو بشدت است و بتدریج بیشترکشورهای این قاره به استقلال سیاسی رسیده اند. (از دائره المعارف فارسی).
اکتشافات نقاط مجهول درافریقا: تا قرن هجدهم میلادی قسمت اعظم قارۀ افریقاهمچنان بر جهان متمدن پوشیده ماند و نامعلوم بود و در این قرن بود که بجهات اقتصادی دول استعماری به جستجوی درون این قاره و اکتشافات در داخل آن پرداختند. توضیح این اجمال آنکه از قرن شانزدهم میلادی که راه دریایی هندوستان و همچنین قطعۀ امریکا کشف شد تا قرن هیجدهم توجه ملل دریانورد و استعمارطلب اروپائی تنها بمنابع ثروت و ذخایر معدنی امریکا و هندوستان معطوف بود و قطعۀ افریقا با وجود اینکه فاصله کمتری از اروپا داشت بعلت مشکلات فراوان مانند وجود بیابانهاو صحاری خشک و سوزان و بی آب و گیاه و جنگلهای انبوه غیرقابل نفوذ و رودخانه های پرآب و باتلاقهای پرخطر وحیوانات بیشمار درنده و حشرات موذی بیماری زا و همچنین سکنۀ وحشی آدمخوار که بصورت قبایل متعدد در این قطعۀ مرموز پراکنده بودند و آب و هوای فوق العاده گرم و مرطوب و پشه های موذی که مانع نفوذ سیاحان بداخل آن میشد، بکلی تا قرن هیجدهم از نظرها دور مانده و جهان متمدن کمترین اطلاع از داخل آن نداشت. این موضوع را از نقشه ای که یکی از علمای جغرافی در سال 1749 م. از این قاره ترسیم کرده بخوبی میتوان استنباط کرد، زیرا در این نقشه تنها نقاط افریقا که دریانوردان متمدن آنها را شناخته بودند، معلوم گردیده و داخل این قاره را بکلی سفید نشان داده که نشانۀ بی اطلاعی از درون قارۀ مزبور است. ولی در اواخر قرن هیجدهم که بعلت اعلان استقلال کشورهای متحد آمریکا، دست انگلستان از بازار تجارت آنجا کوتاه شد، قارۀ افریقا را مورد نظر قرار داد و ابتدا انجمنی بنام ’انجمن افریقائی’ بمنظور کشف خصوصیات و دست یابی بدرون افریقا در لندن تشکیل گردید. و اقدامات دولت انگلیس برای تسخیر افریقا دولتهای فرانسه و بلژیک و آلمان و پرتقال و ایتالیا را نیز بر آن داشت که سیاحانی به این قطعه اعزام دارند و در نتیجه مناطق نفوذ و مستعمراتی برای خود دست و پا کنند. بطور کلی اکتشافات داخل افریقا را میتوان به سه دورۀ جدا از هم تقسیم کرد:
الف - دورۀ اول: در این دوره که از اواخر قرن هیجدهم شروع و به اواسط قرن نوزدهم ختم میگردد، سیاحان انگلیسی و فرانسوی سرچشمه های رود خانه نیجریه، سودان و سرزمینهای اطراف خلیج گینه قسمتهائی از صحرای کبیر ونواحی حبشه را کشف کردند. در نتیجۀ زحمات سیاحان مزبور بود که دول فرانسه و انگلستان نواحی الجزایر و کاپ را مسخر کردند و بعدها از این دو پایگاه که منتهی الیه شمالی و جنوبی این قطعه بود، شروع به اکتشافات منظم داخلۀ افریقا کردند.
ب - دورۀ دوم: این دوره از اواسط قرن نوزدهم تا آخر 1880 میلادی یعنی در حدود سی سال طول کشید و یکی از دوره های پررونق و موفقیت آمیز کشف در داخل افریقا بشمار می آید. در این دوره هیأتهای مجهز اکتشافی انگلیسی و فرانسوی و آلمانی نواحی وسیع افریقای شرقی از قبیل سرزمینهای مجاور دریاچه ها و کوههای کنیا وکلمانجارو و سرچشمه های شط نیل و کنگو و افریقای جنوبی، از جمله سرزمینهای اطراف رود خانه زامبز و سواحل موزامبیک و افریقای مرکزی و نواحی کامرون و کرانه های شط کنگو را کشف نمودند. مشهورترین کسانی که در این دوره در حقیقت نقاط مجهول افریقا را کشف کردند، استانلی ولیوئینگستن انگلیسی و کامرون آلمانی هستند.
ج - دوره ٔسوم: این دوره که از 1880 میلادی تا اوائل دورۀ معاصر ادامه داشت، ترقیات عظیم صنعتی و احتیاج مبرم دول اروپائی ببازارهای فروش و استفادۀ ارزان از منابع و مواد اولیۀ سرزمینهای افریقا و نیروی انسانی ساکنان آن که هنوز به نخستین مراحل رشد اجتماعی نرسیده بودند، کشفیات افریقا را نه تنها داخل مرحلۀ نوین ساخت بلکه باعث خونریزیهای بسیار و کشتارهای بیرحمانه نیز گردید. در این دوره هیأتهای اکتشافی مجهز به تمام وسایل علمی و فنی بودند و قسمت اعظم داخل افریقا را کشف کردند.
نژاد و مردم افریقا: افریقا مرکز مردم سیاه پوست است. این مردم علاوه بر سیاهی پوست، موی سیاه و مجعد و بینی پهن و لبهای کلفت دارند و از مختصات دیگر این نژاد اینکه تحمل آنان نسبت بگرما بیشتر است، و بهرحال از لحاظ تعداد از سایر نژادها کمتر هستند. و خود این نژاد دارای تیره های مختلفی است، از آن جمله تیره سودانی که در دشتهای شمالی افریقا سکونت دارند و تیره گینه ای که ساکنان جنگلهای استوائی را تشکیل میدهند و تیره کنگوئی که در مرکز افریقا هستند و تیره پیگمه ای که بسیارکوتاه قامتند. و تیره اتیوپی که در حبشه سکنا دارندو بعضی از ممیزات تیره سفید در آنها دیده میشود و تیره افریقای جنوبی که ساکن صحرای کالاهاری در افریقای جنوبی هستند. و تیره بوشمن ها که به پیگمه ها شباهت دارند و در افریقای جنوبی سکونت دارند. (از جغرافیای سال اول دانشسراها و کلاس تربیت معلم).
زبان مردم افریقا: مشهورترین زبان مردم افریقا لغت عرب است که در تمام بلاد مغرب و همچنین در میان مردم سودان و مردم مصر بکار میرود و پس از آن زبان حبشی است و غیر از این دو لغات فراوان بیشماری درافریقا رواج دارد که به تعداد و شماره نمی آید، یعنی هر فرقه و ملتی لغتی خاص خود دارند.
ادیان: مشهورترین ادیانی که درافریقا رواج دارد، دین اسلام است که مردم شمال افریقا و شرق آن قطعه، پیرو آن هستند و در این اواخر بر اثر تبلیغات دینی اعراب مردم بسیاری از نقاط مختلف آفریقا به دین اسلام گرویده اند. پاره ای از اقوام افریقائی، مسیحی هستند و عده کمی یهودی نیز در افریقا وجود دارند. و علاوه بر این ادیان افریقائی است که در میان گروهی اقوام این قاره رواج دارد. (از دائره المعارف فرید وجدی). و رجوع به الموسوعه العربیه و معجم البلدان ذیل افریقیه و التفهیم و مزدیسنا و تاریخ مغول عباس اقبال و فهرست تاریخ ایران باستان و دائره المعارف فرید وجدی و قاموس الاعلام ترکی ذیل افریقیه و یشتها ج 1 ص 410، 137 و افریقیه و لوبیه در همین لغت نامه شود، بلند کردن و بلند شدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ قَ)
ابن ابرهه بن حارث بن حمیربن سبا، وی تبع سوم از ملوک یمن بود. (یادداشت دهخدا). افریقیس. رجوع به این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لیَ)
حصنی است بین سرتّه و طلیطله از اعمال اندلس، و فاصله آن با هر یک از این دو شهر ده فرسنگ است و فرانکها بسال 533 هجری قمری بر آنجا مستولی شدند. (معجم البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
حصنی بین سرتّه و طلیطله ازاعمال اندلس. بین آن و هر یک از آن دو 20 فرسنگ است. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(اَ نیَ)
نام جائیست
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب است به اغریق یعنی یونان. یونانی. (از یادداشت مؤلف) : و طرابلس، و هو اسم اغریقی معناه ثلاث مدن. (دمشقی). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی و فهرست آن شود، کور ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء). پوشانیدن خدا بینائی کسی را و این معنی مجازی است: اغشی اﷲ علی بصره، غطاه و هو مجاز. (از اقرب الموارد) ، برآوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیاوردن. (تاج المصادر بیهقی) ، فروافکندن کار بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فروپوشانیدن کار بر کسی: غشیت فلاناً الامر و اغشیته ایاه اغشاءً، جعلته یغشاه. (از اقرب الموارد) ، تاریک شدن شب: اغشی اللیل، اظلم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ قی یَ)
سلسله ای از امرای دیاربکر (495- 712 هجری قمری). ارتق بن اکسب مؤسس این سلسله یکی از سرداران لشکری ترکمان قشون سلجوقی بود که چون تتش سلطان دمشق بیت المقدس را فتح کرد او را بحکومت آنجا گماشت. پسران ارتق سقمان و ایلغازی که هر دو در جنگ با امرای لاتینی فلسطین شهرت بسیار یافته اند در سال 484 هجری قمری بجای پدر برقرار شدند و در این مقام بودند تاآنکه در سال 489 خلیفۀ فاطمی مصر بیت المقدس را فتح کرد و سقمان به رها و ایلغازی بعراق عرب برگشتند. در سال 495 ایلغازی از طرف سلطان محمد سلجوقی بشحنگی بغداد منصوب شد و همان سلطان سقمان را در همین سال بحکومت حصن کیفا در دیاربکر فرستاد و اندکی بعد (یک یا دو سال دیگر) ماردین را هم بر آن ضمیمه کرد. در سال 502 هجری قمری ماردین به ایلغازی داده شد و از این تاریخ دو شعبه از خاندان ارتقی در صحن کیفا و ماردین برقرار گردیدند. شعبه کیفا بعد از سفرهای جنگی سقمان بر ضد بالدوین و جوسلین بتدریج در گمنامی افتاد و بصلاح الدین ایوبی خراج میداد تا آنکه بار دیگر رونقی گرفت و شهر آمد را در سال 579 ضمیمۀ قلمرو خود کرد ولی عاقبت الملک الکامل ایوبی در تاریخ 629 هجری قمری آنرا از میان برداشت. شاخۀ کوچکی از این شعبه در خرتپرت و دیاربکر از 521 تا 620 حکومت میکردند. اما ایلغازی که یکی از قویترین دشمنان صلیبیون بود در 511 حلب را گرفت و در 515 سلطان محمود سلجوقی حکومت ماردین و میافارقین را در ولایت دیاربکر به او سپرد. میافارقین را فرزندان او تا 580 در دست داشتند و ماردین را ابتدا امیرتیمور گرفت و بعد ترکمانان قراقویونلو در 811 متصرف شدند. ارتقیۀ ماردین بر اثر استقرار ایوبیان در شام و الجزیره از اهمیت افتادند، حلب را در 517 بلک بن بهرام از رؤسای دیگر ارتقی گرفت و او قبلاً در 497 شهر حانی ودر 515 خرتپرت را بتصرف خود آورده بود و در جنگهای صلیبی از سرداران معتبر شد. رجوع به ارتقیۀ کیفا و ارتقیۀ ماردین و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 148 تا151 و قاموس الاعلام ترکی کلمه ارتق (بنی...) شود، پشت دادن
لغت نامه دهخدا
خلنگ. خلنج. اخلنج
لغت نامه دهخدا
(قی یَ / یِ)
تأنیث آغریقی. یونانیه. و رجوع به رومیه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ قَ)
همان افریقا یا افریقیه است. حمداﷲ مستوفی در بیان اقالیم زمین آرد: و بخش زاویه مابین غرب و جنوب ’نیرت’ گویند، اهل قبط و بربرو افریقه و اندلس راست. (از نزهه القلوب ج 3 ص 20) ، کثرت. وفور. فراوانی. افزونی. (ناظم الاطباء).
- افزایش و کاهش نور قمر، مراد از آن فزونی و کاهش یافتن قرص ماه است در نظر ما، و چگونگی آن. رجوع به التفهیم ابوریحان بیرونی ص 83 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ابن ابرهه از ملوک یمن و ملقب به ذوالاذعار است. مؤلف مجمل التواریخ والقصص آرد: ملک افریقیس بن ابرهه اربع و ستین سنه چون پادشاه گشت هزارهزار مرد فراز آورد و ناحیت مغرب و بربر سرتاسر بگرفت و شهر افریقیه بنا نهاد بنام خویش و چندانکه در آن حدود آبادان بود بگرفت، هرچه برده آورد افریقیه اندر بداشت و شهری آباد گشت. و حمزۀ اصفهانی گوید: ذوالاغار (ذوالازعار) برادر افریقیس بوده است و بیست وپنج سال پادشاهی بکرد تا ملک بهداد رسید. و در سیر ’ذوالاذعار’ خود افریقیس را گوید و هم افریقیس بود که به امر ابرهه پدر خود بجنگ فرزندان وبار رفت و در سیرالملوک گوید که دهن و چشم ایشان (فرزندان وبار) بر سینه بود از سخط ایزدتعالی نعوذ به. و افریقیس بعضی از ایشان را هلاک و غلبه نتوانست کردن. (از مجمل التواریخ والقصص صص 155- 158)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
این نسبت است به افریقیه که شهر بزرگ و معروفی است از بلاد مغرب بنزدیک اندلس که در زمان عثمان بن عفان بدست مسلمانان گشوده شد و گروهی دانشمندان از آن سرزمین برخاستند. (از لباب الانساب). صاحب لباب الانساب اضافه میکند که ابوسعد گفته است: ’افریقیه’ شهری است از بلاد مغرب نزد اندلس و این درست نیست و حق آنست که ’افریقیه’ نام تمام آن بلاد یعنی شام و عراق و الجزیره است که شامل شهرهای بسیاری است و در آغاز کرسی و حاکم نشین آنها ’قیروان’ بود که شهری اسلامی است و سپس از آنجا به ’المهدیه’ انتقال یافت که آن هم شهری اسلامی است و آنرا ’المهدی’ جد علویان مصر بنا کرد. و همچنین این گفتۀ ابوسعید که افریقیه نزد اندلس است، استوار نیست زیرا میان اندلس و آنجا فاصله بسیار و مسافت بعیدی است. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ سی یَ)
تأنیث افرنسی. رجوع به این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ سی یَ)
مذهب ادریسیه، نزدیک بمذاهب قرمطی و باطنی است که در سوس الاقصی شایع بوده است. (الحلل السندسیه جزء اول ص 273)
لغت نامه دهخدا
(اِ سی یَ)
نام ناحیتی بجنوب خوزستان.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
محمد بن احمد ملقب به المتیم و مکنی به ابوالحسن. او راست: کتاب اشعار الندماء وکتاب الانتصار للمتنبی و جز آن. او را دیوان اشعار بزرگی نیز هست، من او را در بخارا بحال شیخوخت و در سیمای اهل حرف دیدم. او متطبب بود و از نجوم نیز اطلاع داشت لیکن پیشه ای که بدان اعتماد داشت شاعری بود و از اشعار خودش که بر من انشاد کرد، ابیات زیر بود:
و فتیه ادباء ما علمتهم
شبهتهم بنجوم اللیل اذ نجموا.
و نیز ابیات زیر از اشعار اوست که بر من انشاد کرد:
تلوم علی ترکی الصلوه حلیلتی
فقلت اغربی عن ناظری انت طالق
فوالله لاصلیت للّه مفلسا
یصلی له الشیخ الجلیل وفائق.
(از یتیمهالدهر ج 4 ص 81).
که افریقی ار گم شد از رای و راه
ز بدبختی آورد بر خود سپاه.
(گرشاسب نامه ص 226)
لغت نامه دهخدا
(اِ قی یَ)
ده کوچکی است از دهستان افشاریۀساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران، 27000گزی باختر کرج، دارای 30 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دانه پخت خوراکی که از دانه های گیاهی پزند، گوسپندان پریشان جدا مانده از گله عده ای از گوسفندان متفرق و پریشان شده بشب از گله خود، نوعی طعام زچه که از دانه شنبلید یا خرما یا دانه ها بزند، شنبلیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریقی
تصویر اریقی
خلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریقین
تصویر فریقین
دو گروه
فرهنگ لغت هوشیار
فتال سروده ها مونث فراقی. یا اشعار فراقیه. اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریحیه
تصویر اریحیه
فراخ خویی، شادی (از بخشش)، دهش سرشتی انگلیسی سرگرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افریزه
تصویر افریزه
سایبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افریقا
تصویر افریقا
فریکا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریقه
تصویر فریقه
((فَ قَ یا ق))
عده ای از گوسفندان متفرق و پریشان شده به شب از گله خود، نوعی طعام که از دانه شنبلید یا خرما یا دیگر دانه ها پزند، شنبلیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریقین
تصویر فریقین
((فَ قَ))
دو گروه، کنایه از شیعه و سنی، جن و انس
فرهنگ فارسی معین
تبعیض آمیز، تمایز
دیکشنری اردو به فارسی