جدول جو
جدول جو

معنی افرود - جستجوی لغت در جدول جو

افرود
(پسرانه)
فرود، نام پسر سیاوش و جریره، برادر کیخسرو پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
تصویری از افرود
تصویر افرود
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسفرود
تصویر اسفرود
سنگ خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفرود
تصویر بفرود
بسمت پایین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افروز
تصویر افروز
(دخترانه)
ریشه افرختن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افراد
تصویر افراد
کسان، همگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افروغ
تصویر افروغ
پرتو، روشنایی، تابش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افروز
تصویر افروز
روشن، روشن کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرند
تصویر افرند
خوشگلی، زیبائی، برق شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراد
تصویر افراد
جمع فرد، تنها و طاق و ضد زوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرود
تصویر امرود
گلابی
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده یست از راسته ماکیان که در صحاری لای بوته های گون و خارها لانه میسازد و دارای پرواز مقطع و کوتاه ولی سریع می باشد، پرهایش خاکستری تیره و قدش کوچکتر از کبک است. از دانه های بذور مختلف تغذیه میکند. محل زندگیش در آسیای مرکزی و غربی و آسیای صغیر است و در ایران بسیار فراوان بوده است و آنرا جهت استفاده از گوشتش شکار میکنند (متاسفانه به علت شکار بیرون از قاعده در ایران رو به انقراض است) باقرقره قطا سنگ خور سنگ خوار اسفهرود سفرود سنگین خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افروغ
تصویر افروغ
روشنی، روشنایی، تابش، پرتو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امرود
تصویر امرود
گلابی، میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، مرود، امبرود، انبرود، مل، کمّثری، لکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افروز
تصویر افروز
پسوند متصل به واژه به معنای افروزنده مثلاً آتش افروز، انجمن افروز، بستان افروز، جهان افروز، دل افروز، عالم افروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراد
تصویر افراد
فردها، یگانه ها، بی همتاها، بی نظیرها، انسان ها، شخص ها، تک ها، تنهاها، خالی ها، جمع واژۀ فرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفرود
تصویر اسفرود
((اِ فَ))
سنگ خوارک، پرنده ای کوچکتر از کبک با پرهای سیاه و خاکستری، ابفهرود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افروغ
تصویر افروغ
روشنایی، نور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افروز
تصویر افروز
در کلمات مرکب به معنی افروزنده آید، آتش افروز، جهان افروز، دل افروز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افرند
تصویر افرند
((اَ رَ))
فر و شکوه، زیبایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افراد
تصویر افراد
((اَ))
جمع فرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افراد
تصویر افراد
((اِ))
یکی کردن، جدا کردن، تنها به کاری روی آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفرود
تصویر سفرود
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگ خوٰار، سنگخوٰاره، سنگخوٰارک، اسفرود، قطات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفرود
تصویر اسفرود
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگ خوٰار، سنگخوٰاره، سنگخوٰارک، سفرود، قطات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارود
تصویر ارود
آهسته کار پوشیده کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرود
تصویر فرود
(پسرانه)
پائین، نام پسر سیاوش، نام پسر کیخسرو، نام پسر خسرو پرویز و شیرین، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرود
تصویر فرود
به زمین نشستن هواپیما، پایین،
در موسیقی الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز،
نشیب، سرازیری، بخش زیرین جایی، قرار گرفته در مرتبۀ پایین تر
تنها، یکتا، یگانه
فرود آمدن: به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن
فرود آوردن: پایین آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرود
تصویر فرود
نشیب و زیر و پائین، تحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرود
تصویر فرود
((فُ))
زیر، پایین، اندرون، بخش زیرین جایی، الگوهای ملودیک برای بازگشت به مد اولیه یا مایه اصلی (موسیقی)، توالی آکوردها به عنوان پایان یا تقسیم یک قطعه موسیقیایی
فرهنگ فارسی معین