منسوب است به افرجه. و آن لقب بعض اجداد ابوجعفر احمد بن ابراهیم بن یوسف بن یزید بن بندار تمیمی افرجی ضریر از مردم اصفهان معروف به ابن افرجه است. (از لباب الانساب سمعانی) ، از اعلام است. (منتهی الارب)
منسوب است به افرجه. و آن لقب بعض اجداد ابوجعفر احمد بن ابراهیم بن یوسف بن یزید بن بندار تمیمی افرجی ضریر از مردم اصفهان معروف به ابن افرجه است. (از لباب الانساب سمعانی) ، از اعلام است. (منتهی الارب)
نوعی از قبای بی بند گشاد و در پیش آن بعضی تکمه افزایند و بیشتر بر فراز جامه پوشند. (آنندراج). بغلتاق. بغلطاق. بغطاق. (یادداشت به خط مؤلف) : هفت فرجی آوردند. (تاریخ بیهقی). صوفیی بدرید جبه در حرج پیشش آمد بعد بدریدن فرج کرد نام آن دریده فرّجی این لقب شد فاش زان مرد نجی. مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر 5 بیت 354-355). ز چکمه و فرجی خرمی است قاری را خنک تنی که وی از همبران خودشادست. نظام قاری (دیوان البسه ص 40)
نوعی از قبای بی بند گشاد و در پیش آن بعضی تکمه افزایند و بیشتر بر فراز جامه پوشند. (آنندراج). بغلتاق. بغلطاق. بغطاق. (یادداشت به خط مؤلف) : هفت فرجی آوردند. (تاریخ بیهقی). صوفیی بدرید جبه در حرج پیشش آمد بعد بدریدن فرج کرد نام آن دریده فَرَّجی این لقب شد فاش زان مرد نجی. مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر 5 بیت 354-355). ز چکمه و فرجی خرمی است قاری را خنک تنی که وی از همبران خودشادست. نظام قاری (دیوان البسه ص 40)
آنکه هر دو سرین وی جهت بزرگی با هم نپیوندد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه هر دو الیۀ وی بزرگ باشد و بهم نرسد. و انثی: فرجاء. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی) (تاج المصادر بیهقی). آنکه هر دو الیۀ وی بزرگ باشد و بهم نرسیده. (المصادر زوزنی).
آنکه هر دو سرین وی جهت بزرگی با هم نپیوندد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه هر دو الیۀ وی بزرگ باشد و بهم نرسد. و انثی: فرجاء. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی) (تاج المصادر بیهقی). آنکه هر دو الیۀ وی بزرگ باشد و بهم نرسیده. (المصادر زوزنی).
از مردم مراغه است. مؤلف مجمعالخواص آرد: از مراغه حریفی است بسیار بیقید و لاابالی و ’اعرجی’ تخلص می کند. اگر ناداشت نمی شد با اوباش اردو همیشه مست و پریشان راه میرفت با چنین شعری کس را هم قبول ندارد: بیر سروقد لاله عذاریم باردور بیر تازه نهال جویباریم باردور قربان اولایم باشینه بیر کز دیمادی بیر غمزدۀ سینه فکاریم باردور. (مجمعالخواص ص 291)
از مردم مراغه است. مؤلف مجمعالخواص آرد: از مراغه حریفی است بسیار بیقید و لاابالی و ’اعرجی’ تخلص می کند. اگر ناداشت نمی شد با اوباش اردو همیشه مست و پریشان راه میرفت با چنین شعری کس را هم قبول ندارد: بیر سروقد لاله عذاریم باردور بیر تازه نهال جویباریم باردور قربان اولایم باشینه بیر کز دیمادی بیر غمزدۀ سینه فکاریم باردور. (مجمعالخواص ص 291)
عبدالله بن ابراهیم بن علی بن محمد فقیه، مکنی به ابوبکر. ازمردم قریۀ فرج و شیخی صالح و پارسا بود. وی از ابوطالب حمزه بن حسین حدیث شنید. ابوالقاسم هبه الله بن عبدالوارث شیرازی از او روایت کند. (از انساب سمعانی)
عبدالله بن ابراهیم بن علی بن محمد فقیه، مکنی به ابوبکر. ازمردم قریۀ فرج و شیخی صالح و پارسا بود. وی از ابوطالب حمزه بن حسین حدیث شنید. ابوالقاسم هبه الله بن عبدالوارث شیرازی از او روایت کند. (از انساب سمعانی)
دیدن فرجی دیبا به خواب، کسی را که دیباپوش است، نیک بود و مردم پارسا را بد باشد و فرجی برد به خواب دیدن، دلیل منفعت بود و فرجی پشمین و کرباسین، دلیل بر قوت دین بود. جابرمغربی گوید: اگر بیند فرجی نو و پاکیزه پوشیده بود، دلیل است دیندار و پارسا بود. اگر بیند فرجی سرخ پوشیده بود، دلیل خیر بود اگر فرجی کبود بیند، دلیل مصیبت بود - محمد بن سیرین
دیدن فرجی دیبا به خواب، کسی را که دیباپوش است، نیک بود و مردم پارسا را بد باشد و فرجی برد به خواب دیدن، دلیل منفعت بود و فرجی پشمین و کرباسین، دلیل بر قوت دین بود. جابرمغربی گوید: اگر بیند فرجی نو و پاکیزه پوشیده بود، دلیل است دیندار و پارسا بود. اگر بیند فرجی سرخ پوشیده بود، دلیل خیر بود اگر فرجی کبود بیند، دلیل مصیبت بود - محمد بن سیرین