جدول جو
جدول جو

معنی افجیج - جستجوی لغت در جدول جو

افجیج
(اَ)
رودباری با وادی فراخ. (منتهی الارب). رودبار با وادی فراخ. (ناظم الاطباء). رودباری جاودان فراخ. (آنندراج). وادی وسیع. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افلیج
تصویر افلیج
مفلوج، آنکه به بیماری فلج مبتلا باشد، فلج شده، فالج
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
شهرکیست از ارمینیه، خرم و با نعمت و مردم و خواسته و بازرگانان بسیار و از وی زیلوهای قالی و شلواربند و چوب بسیار خیزد. (حدود العالم). و رجوع به ارجیس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
وادی مغاک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فالج. سستی و فروهشتگی که درنیمۀ بدن یا در تمام آن حادث گردد. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِثْ ثِ)
سخت شکافتن زمین را به فدان.
لغت نامه دهخدا
(تَءْ یَ)
گشاد راه رفتن. (ناظم الاطباء) ، خام و نارس بودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
زبانۀ آتش. (منتهی الارب). بانگ آتش.
لغت نامه دهخدا
(اَ جا)
آنکه میان هر دو ران یا زانو یا ساقش دوری باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بازایستادن گشن از گشنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
لمس اندام زمینگیر آنکه تمام یا قسمتی از بدن وی سست و بی حرکت شده باشد فالج شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افلیج
تصویر افلیج
((اِ))
کسی که عضو یا اعضایی از بدنش فاقد حرکت و نیرو باشد
فرهنگ فارسی معین
زمینگیر، شل، فلج، معلول
فرهنگ واژه مترادف متضاد