جدول جو
جدول جو

معنی افتیده - جستجوی لغت در جدول جو

افتیده
(اُ دَ / دِ)
افتاده. رجوع به افتاده و افتیدن شود: و اگر این آماس در پستان یا خایه افتیده باشد و در تن امتلاء نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفتیده
تصویر تفتیده
گداخته، گرم شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
زمین خورده، ازپادرآمده، کنایه از فروتن، کنایه از زبون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتیدن
تصویر افتیدن
افتادن، فتادن، افتدن، فتیدن، فتدن، اوفتادن
از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن
بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن
وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن
سقط شدن جنین
فرهنگ فارسی عمید
(اُ دَ / دِ)
عاجز. (برهان) (ناظم الاطباء). کنایه از عاجز و زبون گردیده باشد. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) : یکی گفت چرا شب نماز نمیکنی ؟ گفت مرا فراغت نماز نیست من گرد ملکوت می گردم و هر کجا افتاده ای است دست او میگیرم یعنی کار اندرون خود می کنم. (تذکرهالاولیاء عطار).
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
ترکیده و شکاف بهم رسانیده. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خفتیده
تصویر خفتیده
خفته خوابیده خسپیده
فرهنگ لغت هوشیار
پرت شده زمین خورده، از پا در آمده سقط شده، فروتن متواضع، کم رو، زبون، جمع افتادگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیده
تصویر تفتیده
گرم شده داغ شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافتیده
تصویر کافتیده
شکافته: (جهان ز آتش تیغها تافته دل که ز بانگ یلان کافته)، کنده، جستجو کرده کاویده، بحث کرده مبحوث، تفتیش کرده، سوراخ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
((اُ دِ))
زمین خورده، از پا درآمده، فروتن، متواضع، مصروع، کسی که دچار صرع شده باشد، اطلاق شده، فتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیده
تصویر تفتیده
((تَ دِ))
بسیار گرم شده، گداخته شده، تفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
مردود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
سقط
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
Drooping, Droopy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
tombant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
처진
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
垂れ下がった , 垂れた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
جھکنے والا , ڈھلا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
inayoanguka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
ঝুঁকে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
झुका हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
נופל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
caído
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
menggantung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
ห้อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
hangend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
pendente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
caído
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
zwisający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
обвислий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
herabhängend, schlaff
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
свисающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از افتاده
تصویر افتاده
下垂的
دیکشنری فارسی به چینی