ج فتی ̍. (یادداشت بخط مؤلف) ، گریستن کودک چندانکه آوازش سپری شود، بانگ کردن گوسپند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خاموش گردانیدن بحجت و خصومت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خاموش گردانیدن به حجت. (از منتخب بنقل غیاث اللغات). اسکات کردن. زبان کسی را بستن. (یادداشت بخط مؤلف) : و این جوابی است که خصم را افحام و اسکات میکند. (تجارب السلف ص 39) ، قطع کردن سخن کسی را، سیر نا کردن در شدت تاریکی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در اول شب نارفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، مفحم یافتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). درمانیدن. (تاج المصادر بیهقی). درمانیدن کسی را. (المصادر زوزنی). فرومانده یافتن کسی را. (ناظم الاطباء) ، ناشاعر یافتن. (آنندراج). کسی را ناشاعر یافتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
ج فتی ̍. (یادداشت بخط مؤلف) ، گریستن کودک چندانکه آوازش سپری شود، بانگ کردن گوسپند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خاموش گردانیدن بحجت و خصومت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خاموش گردانیدن به حجت. (از منتخب بنقل غیاث اللغات). اسکات کردن. زبان کسی را بستن. (یادداشت بخط مؤلف) : و این جوابی است که خصم را افحام و اسکات میکند. (تجارب السلف ص 39) ، قطع کردن سخن کسی را، سیر نا کردن در شدت تاریکی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در اول شب نارفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، مفحم یافتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). درمانیدن. (تاج المصادر بیهقی). درمانیدن کسی را. (المصادر زوزنی). فرومانده یافتن کسی را. (ناظم الاطباء) ، ناشاعر یافتن. (آنندراج). کسی را ناشاعر یافتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
علامتی که در کشتزار برای رمیدن مرغان و جانوران برپا کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). علامت است که در غله زارها و کشت و زراعت بجهت رمیدن مرغان سازند. (برهان). چیزی که در کشتها نصب کنند برای رمیدن جانوران. کذا فی فرهنگ علی بیگی. (مؤید الفضلاء) ، بربستن. (المصادر زوزنی) ، بسوراخ لولۀ ابریق پارچه و پنبه نهادن تا آب صاف بیرون آید. (آنندراج)
علامتی که در کشتزار برای رمیدن مرغان و جانوران برپا کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). علامت است که در غله زارها و کشت و زراعت بجهت رمیدن مرغان سازند. (برهان). چیزی که در کشتها نصب کنند برای رمیدن جانوران. کذا فی فرهنگ علی بیگی. (مؤید الفضلاء) ، بربستن. (المصادر زوزنی) ، بسوراخ لولۀ ابریق پارچه و پنبه نهادن تا آب صاف بیرون آید. (آنندراج)