- افتاد
- حالت درماندگی، از پای در آمد
معنی افتاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مردود
پرت شده زمین خورده، از پا در آمده سقط شده، فروتن متواضع، کم رو، زبون، جمع افتادگان
از پا در آمدن، سقط شدن، پرت شدن
زمین خورده، ازپادرآمده، کنایه از فروتن، کنایه از زبون
از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن
کنایه از بی استفاده در جایی رها شدن
کنایه از بستری یا زمین گیر شدن
وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن
کنایه از سقط شدن جنین
تابیدن
کنایه از حذف شدن یا نادیده گرفته شدن به صورت سهوی
کنایه از مهمان شدن معمولاً بدون دعوت
مصادف شدن
رد شدن، مردود شدن
با کسی هم صحبت شدن و معاشرت کردن
کنایه از از دست دادن مقاومت
فهمیده شدن
حمله کردن
انجام کاری به صورت عادت
شدن
عارض شدن
واقع شدن
کنایه از بی استفاده در جایی رها شدن
کنایه از بستری یا زمین گیر شدن
وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن
کنایه از سقط شدن جنین
تابیدن
کنایه از حذف شدن یا نادیده گرفته شدن به صورت سهوی
کنایه از مهمان شدن معمولاً بدون دعوت
مصادف شدن
رد شدن، مردود شدن
با کسی هم صحبت شدن و معاشرت کردن
کنایه از از دست دادن مقاومت
فهمیده شدن
حمله کردن
انجام کاری به صورت عادت
شدن
عارض شدن
واقع شدن
((اُ دِ))
فرهنگ فارسی معین
زمین خورده، از پا درآمده، فروتن، متواضع، مصروع، کسی که دچار صرع شده باشد، اطلاق شده، فتاده
((اُ دَ))
فرهنگ فارسی معین
سقوط کردن، از پا درآمدن، روی دادن، واقع شدن، نصیب شدن، بدست آوردن، با کسی سر و کار داشتن با کسی، فتادن
Drooping, Droopy
Droop, Fall, Sag
свисающий
поникать , падать , проседать
herabhängend, schlaff
herunterhängen, fallen, sinken
обвислий
поникати , падати , просідати
zwisający
zwisać, upadać, opadać
垂下 , 坠落 , 下沉
cair, afundar
pendente
pendere, cadere, sprofondare
caerse, caer, hundirse
tombant
s'affaisser, tomber
hangend
hangen, vallen, verzakken
ห้อย , ตก , ยุบ
menggantung
merosot, jatuh, tenggelam
ممتلئٌ بالأمل , أمليّةٌ