معنی افال - جستجوی لغت در جدول جو

افال(اِ)

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افضل — تصویر افضل

(پسرانه)

برترین، بالاترین

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از افیال — تصویر افیال

فیل ها، دو مهرۀ شطرنج، جمع واژۀ فیل

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از افضل — تصویر افضل

فاضل تر، برتر، بالاتر در علم یا حسب

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از افام — تصویر افام

وام، قرض، دین، فام، پام

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از افول — تصویر افول

غروب کردن، پنهان شدن، ناپدید شدن ستاره، کنایه از از دست رفتن موقعیت

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از افعال — تصویر افعال

فعل ها، عمل ها، کارها، کردارها، انجام دادن اعمالی، نیرنگ ها، جمع واژۀ فعل

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اطفال — تصویر اطفال

طفل ها، کودک ها، بچه ها، کوچک ها، جمع واژۀ طفل

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از افاضل — تصویر افاضل

افضل ها، فاضل ترها، برترها، بالاترها در علم یا حسب، جمع واژۀ افضل

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اقفال — تصویر اقفال

قفل ها، کلیدان ها، جمع واژۀ قفل

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اغفال — تصویر اغفال

غافل کردن، به غفلت انداختن، گول زدن
اغفال شدن: غافل شدن، گول خوردن
اغفال کردن: غافل کردن، گول زدن

فرهنگ فارسی عمید

(اِتْ تِ)

عطا دادن. (تاج المصادر بیهقی) ، آتش افروختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آتش افروختن برای کباب. (از اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

تصویری از افتل — تصویر افتل

آرنج برآمده نیرومند

فرهنگ لغت هوشیار

ستمگایی کردن، بزرگ تباری، سپاسیدن، بخشندگی افزون کردن زیاد کردن، نیکویی کردن بخشش کردن فزون بخشیدن، سپاس نهادن، افزون آمدن، افزونی در حسب، بخشس، جمع افضالات

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افضل — تصویر افضل

فاضلتر، برتر، بالاتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افعال — تصویر افعال

جمع فعل، کارها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اغفال — تصویر اغفال

غافل یافتن کسی را و غافل خواندن، غافل گردانیدن او را، گول زدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افاضل — تصویر افاضل

جمع افضل، فاضلتران

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افاله — تصویر افاله

عطا دادن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقفال — تصویر اقفال

بازگشت دادن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اجفال — تصویر اجفال

پرانیدن، تیز وزیدن باد، شتافتن شتاباندن، جمع جفل، سرگین های پیل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ارفال — تصویر ارفال

خرامیدن، دامن کشان گذشتن، فروهشتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اشال — تصویر اشال

اشک چشم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افاف — تصویر افاف

ترس، هراس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اطفال — تصویر اطفال

جمع طفل، بچه، نوزادگان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افیال — تصویر افیال

پارسی تازی شده، جمع فیل، پیلان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افول — تصویر افول

غائب شدن، پنهان شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افکل — تصویر افکل

لرزه گروه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افان — تصویر افان

زمان هنگام

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افاک — تصویر افاک

دروغگو دروغوند دروغزن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از افول — تصویر افول

((اُ))

فرو شدن، غروب شدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از افعال — تصویر افعال

((اَ))

جمع فعل، کارها، کنش ها، کردارها

فرهنگ فارسی معین

تصویری از افعال — تصویر افعال

((اِ))

انجام دادن، یکی از باب های ثلاثی مزید فیه در زبان عربی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اطفال — تصویر اطفال

کودکان

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از ابال — تصویر ابال

شبان، شترچران، شتردار

فرهنگ واژه فارسی سره