- اغوز(اُغُزْ)
در حکایات اقوام اغوز که پسرزادۀ ابوبجه خان پسر نوح پیغمبر است. (جامع التواریخ رشیدی) ، جای گرفتن و اقامت نمودن کسی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). اقامت کردن در جایی. (از اقرب الموارد) ، ابر رسیدن مر قوم را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، عطش رسیدن به قوم: اغیم القوم، اصابهم غیم، ای عطش. (از اقرب الموارد) ، بگونۀ ابر درآمدن شب: اغیم اللیل، جاء کالغیم. (از اقرب الموارد)
