جمع واژۀ غطاء. (دهار) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). جمع واژۀ غطاء، بمعنی ستر یعنی آنچه با آن چیزی را بپوشانند. الغطاء، الستر و هو ما یغطی به. ج، اغطیه. (از اقرب الموارد) ، تیزشهوت گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ غِطاء. (دهار) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). جَمعِ واژۀ غِطاء، بمعنی ستر یعنی آنچه با آن چیزی را بپوشانند. الغطاء، الستر و هو ما یغطی به. ج، اغطیه. (از اقرب الموارد) ، تیزشهوت گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ غمی، بمعنی بیهوش. مؤنث و مذکر و تثنیه و جمع در وی یکسان است به آن جهت که مصدر است. یقال: ترکت فلاناً غمی مغشیاً علیه و ترکتهما و ترکتهم و ترکتها غمی کذلک و ان شئت قلت غمیان و هم اغماء. (منتهی الارب). و رجوع به اغماء شود
جَمعِ واژۀ غمی، بمعنی بیهوش. مؤنث و مذکر و تثنیه و جمع در وی یکسان است به آن جهت که مصدر است. یقال: ترکت فلاناً غمی مغشیاً علیه و ترکتهما و ترکتهم و ترکتها غمی کذلک و ان شئت قلت غمیان و هم اغماء. (منتهی الارب). و رجوع به اَغماء شود
جمع واژۀ غشاء، بمعنی پوشش دل و پوشش زین و شمشیرو جز آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به غشاء شود، مردان ناآزموده کار. (منتهی الارب). و بمجاز بی خبران و گمراهان: سلطان را رغبت افتاد که انفال آن اغفال در وجه برّی وافی و حسنه ای باقی صرف کند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 420)
جَمعِ واژۀ غِشاء، بمعنی پوشش دل و پوشش زین و شمشیرو جز آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به غشاء شود، مردان ناآزموده کار. (منتهی الارب). و بمجاز بی خبران و گمراهان: سلطان را رغبت افتاد که انفال آن اغفال در وجه برّی وافی و حسنه ای باقی صرف کند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 420)
جمع واژۀ غذاء. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ غذاء، بمعنی خورش و پرورش که بالیدگی و آراستگی جسم است. (آنندراج) (منتهی الارب). جمع واژۀ غذاء، یعنی آنچه نماء و قوام جسم بدان است و آنچه بدان تغذیه میشود از خوردنی و نوشیدنی. (از اقرب الموارد). - اغذیه سازی، کارخانه ای که مواد غذائی می سازد. - اغذیه فروشی، فروختن مواد غذائی. -
جَمعِ واژۀ غذاء. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ غِذاء، بمعنی خورش و پرورش که بالیدگی و آراستگی جسم است. (آنندراج) (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ غِذاء، یعنی آنچه نماء و قوام جسم بدان است و آنچه بدان تغذیه میشود از خوردنی و نوشیدنی. (از اقرب الموارد). - اغذیه سازی، کارخانه ای که مواد غذائی می سازد. - اغذیه فروشی، فروختن مواد غذائی. -