جدول جو
جدول جو

معنی اغراض - جستجوی لغت در جدول جو

اغراض
غرض ها، قصدها، مقصودها، نشانۀ تیرها، هدف ها، جمع واژۀ غرض
تصویری از اغراض
تصویر اغراض
فرهنگ فارسی عمید
اغراض
(اِ)
خمیر تازه کردن برای چاشت قوم: اغرض لهم غریفاً. (از منتهی الارب). سرشتن خمیر برای چاشت قوم و بشب نخورانیدن به آنان: اغرض للقوم غریفاً، عجن عجیناً ابتکره و لم یطعمهم بائتا. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
اغراض
(اَ)
جمع واژۀ غرض، بمعنی پیش بند شتر مانند تنگ زین را.
لغت نامه دهخدا
اغراض
جمع غرض، نیت ها، مقصودها، خواهشها، آرزوها، مرادها، هدفها
تصویری از اغراض
تصویر اغراض
فرهنگ لغت هوشیار
اغراض
جمع غرض، خواست ها، هدف ها
تصویری از اغراض
تصویر اغراض
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اغرار
تصویر اغرار
غرها، جوانان بی تجربه و کار نا آزموده، کسانی که فریب بخورند، جمع واژۀ غر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغماض
تصویر اغماض
چشم پوشی از گناه یا خطای کسی، چشم پوشی کردن، چشم خواباندن، چشم بر هم نهادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعراض
تصویر اعراض
عرض ها، متاع ها، کالاها، بیماریها، آنچه برای شخص پیش بیاید، چیزی که دوام و بقا نداشته باشد، در فلسفه آنچه قائم به غیر باشد، جمع واژۀ عرض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعراض
تصویر اعراض
روی برگردانیدن، رخ برتافتن، دوری کردن، پرهیز کردن، پرهیز کردن از چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغراب
تصویر اغراب
چیز نو و غریب آوردن، مطلب شگفت آور و تازه گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغراس
تصویر اغراس
غرس ها، نهال ها، درخت ها، جمع واژۀ غرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امراض
تصویر امراض
مرض ها، بیماری ها، ناخوشی ها، جمع واژۀ مرض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغراق
تصویر اغراق
زیاده روی کردن در توصیف کسی یا چیزی، در ادبیات در فن بدیع مبالغه و افراط و زیاده روی در مدح یا ذم کسی یا چیزی، گزاف گویی، برای مثال هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف / گویی که لقمه ای ست زمین در دهان برف (کمال اسماعیل - ۴۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
شگفت آوری در سخن، دور رفتن، بسیار خندیدن، نو آوری شگفت آوردن، تازه گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امراض
تصویر امراض
بیمار گردانیدن، بیمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مجبور کردن، میان دو شخص اختلاف انداختن، بر آغالیدن تحریک کردن، بر انگیختن، آغالش انگیزش. یا اغراء بجهل. بجهل کشانیدن آغالش بنادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغراد
تصویر اغراد
تو گلو خواندن شاد خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغراس
تصویر اغراس
جمع غرس، نهال ها نهال کاری درختکاری جمع غرس درختها نهالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغراق
تصویر اغراق
غرق کردن، غرق گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرام
تصویر اغرام
به مرگ نفکندن، تاوان نهادن، وامدار کردن، آزمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغریض
تصویر اغریض
شکوفه، نوباوه، تگرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراض
تصویر افراض
عطا دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغماض
تصویر اغماض
چشم پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقراض
تصویر اقراض
پولی را قرض دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعراض
تصویر اعراض
روی گردانیدن از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرار
تصویر اغرار
جمع غر، ناآزمودگان خامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغراس
تصویر اغراس
((اِ))
درخت کاشتن
فرهنگ فارسی معین
((اِ))
شیر پستان زن هنگامی که عصبی یا وحشت زده باشد یا غم و اندوه شدیدی به او دست داده باشد. خوردن شیر اعراض باعث ناخوشی کودک می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغراب
تصویر اغراب
((اِ))
شگفت آوردن، تازه گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغراس
تصویر اغراس
((اَ))
جمع غرس، درخت ها، نهال ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعراض
تصویر اعراض
((اَ))
جمع عرض، بیماری ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغراق
تصویر اغراق
((اِ))
غرق کردن، مبالغه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغماض
تصویر اغماض
((اِ))
چشم پوشی کردن، نادیده گرفتن، گذشت، چشم پوشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افراض
تصویر افراض
((اِ))
جیره و مقرری به کسی دادن، واجب شدن زکات بر مال، جدا کردن چیزی برای کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعراض
تصویر اعراض
رویگردانی
فرهنگ واژه فارسی سره