جدول جو
جدول جو

معنی اغثیرار - جستجوی لغت در جدول جو

اغثیرار
(اُ)
بسیارپرزه شدن جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اغترار
تصویر اغترار
مغرور شدن، به غفلت افتادن، فریب خوردن، فریفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
(سِ پَ)
رجوع به ازبئرار شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نیک غبارناک شدن روز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سخت گردآلوده شدن روز. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فریفته گردیدن. یقال: اغتر به. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (فرهنگ نظام). فریب خوردن بگمان امن بودن و محفوظ نماندن: اغترّ بکذا، خدع و ظن به الامن فلم یتحفظ. (از اقرب الموارد) ، آسان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: انا فی ذلک علی اغتماض، ای عفواً بلاتکلف و مشقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فروگرفتن کسی را بسخن و چیره گردیدن
لغت نامه دهخدا
(اِ لِءْ)
سود یافتن. (منتهی الارب). (چون واوی بود) سود یافتن. (ناظم الاطباء). نفع بردن. بدین معنی واوی است. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سخت شدن نیزه. (منتهی الارب) ، نگونسار بچه زادن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ گُ)
اثبئرار. بازماندن.
لغت نامه دهخدا
(سُ خَ فُ)
ابهیرار لیل، به نیمه رسیدن شب. بیشتر شب گذشتن.
لغت نامه دهخدا
(اِ جَ)
خشک شدن گرفتن گیاه و درپیچیدن و خمیدن آن.
لغت نامه دهخدا
(عَ خوَرْ/ خُرْ)
سرخ شدن، احناش از، بازگردانیدن از
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قصبه ای دورافتاده است در ولایت قرطبه از اسپانیا. این قصبه در جنوب شرقی قرطبه در کنار نهری قرار داشته و مردم آنجا تجارت حبوب می کردند و شهری پاکیزه بوده است. (از ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(گَ پَ / پِ)
ازورار. (زوزنی) (منتهی الارب). رجوع به ازورار شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
سخت خشمگین شدن. (منتهی الارب). غضب کردن تا آنجا که چشمها سرخ شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ گُ)
کم شدن موی. ازعرار.
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
گداخته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اصهیرار چیزی، گداختن آنرا. (از اقرب الموارد) ، اصول دین را بر علم کلام نیز اطلاق کنند و آنرا علم فقه اکبر نیز خوانند. رجوع به کلام و فقه شود
لغت نامه دهخدا
(اِبْ)
چشم پرآب شدن، گویی در اشک غرق شده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اشک ریختن چشمها آنچنانکه گویی در اشک غرق شده: اغرورقت عیناه، دمعتا کانها غرقتا فی دمعهما و زاد فی التهذیب و لم تفیضا. (اقرب الموارد). پر شدن چشم از اشک: فاغرورقت عیناه من الدموع. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یک چشم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نابینا شدن یک چشم. (از اقرب الموارد). اعورار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به اعورار شود
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ)
خشک شدن گرفتن گیاه. و صاحب صراح در معنی این کلمه بغلط رفته است. (منتهی الارب). رو به خشکی نهادن گیاه یا سرخ شدن یا سپید شدن اوایل گیاه است. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). خشک شدن گرفتن گیاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَظْ ظا رَ / رِ کُ)
شکیبایی کردن. صبر کردن. (از قطر المحیط). و رجوع به اصبرار شود
لغت نامه دهخدا
(اِتْ تِ)
پرزه برآوردن جامه. یقال: ’اغفار ثوبک’. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پرزه برآوردن لباس: اغفار الثوب، ثار زئبره. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ)
زرد شدن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). اصفرار
لغت نامه دهخدا
تصویری از ازویرار
تصویر ازویرار
رویگردانی، کر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغیار
تصویر اغیار
بیگانگان، جمع غیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثرار
تصویر اثرار
زرشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمیرار
تصویر احمیرار
سرخرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغترار
تصویر اغترار
فریفته شدن فریب خوردن مغرور شدن، فریفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمیرار
تصویر اسمیرار
گند مگونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغبرار
تصویر اغبرار
غبارآلود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفیرار
تصویر اصفیرار
زرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقطیرار
تصویر اقطیرار
زرد شدن گیاه پژمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغفیرار
تصویر اغفیرار
پرزگی: پرزه بر آوردن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرار
تصویر اغرار
جمع غر، ناآزمودگان خامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغترار
تصویر اغترار
((اِ تِ))
فریفته شدن، فریب خوردن، مغرور شدن، فریفتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغبرار
تصویر اغبرار
((اِ بِ))
خاک آلود شدن، گردآلود شدن، تیره رنگ شدن، خاک رنگ گشتن
فرهنگ فارسی معین