موی که سپیدی آن بر سیاهی غالب باشد. یقال: شعر اغثم و رأس اغثم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مویی که سپیدی آن بیشتر از سیاهی آن باشد. (از اقرب الموارد)
موی که سپیدی آن بر سیاهی غالب باشد. یقال: شعر اغثم و رأس اغثم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مویی که سپیدی آن بیشتر از سیاهی آن باشد. (از اقرب الموارد)
پرشهوت تر. جماع کننده تر. نر که بیشتر بر ماده بجهد. - امثال: اغلم من تیس بنی حمان. اغلم من خوات. اغلم من ضبون. اغلم من هجرس. و رجوع به مجمع الامثال میدانی ذیل غلم شود
پرشهوت تر. جماع کننده تر. نر که بیشتر بر ماده بجهد. - امثال: اغلم من تیس بنی حمان. اغلم من خوات. اغلم من ضبون. اغلم من هجرس. و رجوع به مجمع الامثال میدانی ذیل غلم شود
بزه شمردن بر کسی. گناهکار شمردن: اثمه اﷲ فی کذا، گناهکار شمراد او را خدای در این کار. (منتهی الارب) ، خداوند شتران ثمن شدن، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل. (منتهی الارب) ، هشتم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر) ، بهاکردن متاع: اثمنه سلعته، بها کرد متاع او را و داد او را بهای آن و کذلک: اثمن له سلعته
بزه شمردن بر کسی. گناهکار شمردن: اَثمه ُ اﷲ فی کذا، گناهکار شمراد او را خدای در این کار. (منتهی الارب) ، خداوند شتران ثَمِن شدن، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل. (منتهی الارب) ، هشتم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر) ، بهاکردن متاع: اثمنه سِلْعته، بها کرد متاع او را و داد او را بهای آن و کذلک: اثمن له سِلْعَتَه
تنگ پیشانی و گردن از فرورفتگی موی. مؤنث: غمّاء. (آنندراج). اغم الوجه و القفا، تنگ پیشانی و گردن از فرورفتگی موی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه موی بسیار دارد بر پیشانی و قفا. (المصادر زوزنی) (مهذب الاسماء نسخۀ خطی). آنک موی بسیار دارد بر پیشانی و قفا. (تاج المصادر بیهقی). بسیار موی بر پیشانی و بر قفا. (یادداشت بخط مؤلف).
تنگ پیشانی و گردن از فرورفتگی موی. مؤنث: غَمّاء. (آنندراج). اغم الوجه و القفا، تنگ پیشانی و گردن از فرورفتگی موی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه موی بسیار دارد بر پیشانی و قفا. (المصادر زوزنی) (مهذب الاسماء نسخۀ خطی). آنک موی بسیار دارد بر پیشانی و قفا. (تاج المصادر بیهقی). بسیار موی بر پیشانی و بر قفا. (یادداشت بخط مؤلف).
پدر یحیی است و یحیی قاضی القضاه معروف شافعی معاصر مأمون. (از ناظم الاطباء). قاضی دانشمند مشهور. (آنندراج) : مولای تو ثابت بن قره شاگرد تو یحیی بن اکثم. خاقانی. و رجوع به یحیی بن اکثم شود
پدر یحیی است و یحیی قاضی القضاه معروف شافعی معاصر مأمون. (از ناظم الاطباء). قاضی دانشمند مشهور. (آنندراج) : مولای تو ثابت بن قره شاگرد تو یحیی بن اکثم. خاقانی. و رجوع به یحیی بن اکثم شود