جدول جو
جدول جو

معنی اعیار - جستجوی لغت در جدول جو

اعیار
(اِ)
عیر قرار دادن برای پیکان: اعیر النصل اعیاراً، عیر قرار داد برای پیکان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اعیار
(اَ)
هضبه (پشته) هائیست در بلاد ضبه و نیز نام کوهی است ببلاد غضبان و گمان می برم (یاقوت) میان مدینه و فید قرار دارد. و در ابیات زیر ذکر آن آمده است:
لها بین اعیار الی البرک مربع
و دار و منها بالقفا متصیف.
سکری.
رعت منبت الضمران من سبل المعا
الی صلب اعیار ترن ّ مساحله.
جریر (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
اعیار
(اَ)
جمع واژۀ عیر، خر وحشی باشد یا اهلی که اکثر به گورخر استعمال نمایند. (منتهی الارب) (آنندراج). جمع واژۀ عیر، خر هرچه باشد اهلی و یا وحشی و بیشتر در وحشی بکار رود. (از اقرب الموارد). عیار. عیور. عیوره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عیر شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الیار
تصویر الیار
(پسرانه)
ایلیار، یار ایل، نام یکی از پهلوانان خورشید شاه در داستان سمک عیار، ال (ترکی) + یار (فارسی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اعمار
تصویر اعمار
عمرها، حیات ها، زندگی ها، کنایه از اشخاص بسیار محبوب و عزیز، جمع واژۀ عمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعیاد
تصویر اعیاد
عیدها، روزهای جشن، جشن ها، جمع واژۀ عید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعیان
تصویر اعیان
ثروتمندان، اشراف، بزرگان، کسی که اخلاقی مانند اشراف و بزرگان دارد، اعیانی، بناها، ساختمان ها، اعیانی، مصالح ساختمان از قبیل سنگ، آجر، چوب، آهن، در، پنجره و امثال آن ها، عین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغیار
تصویر اغیار
غیرها، حرفهای استثنا، جمع واژۀ غیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیار
تصویر معیار
آلتی که با آن چیزی سنجیده شود، مقیاس و آلت سنجش، اندازه، پیمانه، سنگ محک و ترازو برای سنجش طلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعسار
تصویر اعسار
عاجز بودن از ادای دین به واسطۀ فقر و تهیدستی، تنگدست شدن، نیازمند شدن، به سختی افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
عذرها، بهانه ها، عادتهای ماهیانه، جمع واژۀ عذر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعشار
تصویر اعشار
عشرها، یک دهم ها، ده یک چیزی ها، جمع واژۀ عشر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
عصرها، روزگار، دهرها، جمع واژۀ عصر،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخیار
تصویر اخیار
خیّرها، نیکوکاران، کریمان، جمع واژۀ خیّر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
عذر آوردن، بهانه کردن، عذر خواستن، ترساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغیار
تصویر اغیار
بیگانگان، جمع غیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معیار
تصویر معیار
اندازه و پیمانه، ترازوی زر سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایعار
تصویر ایعار
به دشواری افتادن گرفتار شدن، کم چیز گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعمار
تصویر اعمار
عمر، زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعقار
تصویر اعقار
جمع عقر، آبشخورها
فرهنگ لغت هوشیار
مانده شدن، مانده کردن درمانده کردن مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعیاد
تصویر اعیاد
جمع عید، روز جشن اهل اسلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعیان
تصویر اعیان
جمع عین، بزرگان اشراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتیار
تصویر اعتیار
ایرمان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعذار
تصویر اعذار
بهانه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
نیازمند شدن، فقیر و تنگدست شدن، خواستن دین از بدهکار به هنگام تنگدستی او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعشار
تصویر اعشار
ده یک چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
گردباد و به عصر درآمدن زمان، دهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطیار
تصویر اطیار
پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیار
تصویر ادیار
جمع دیر، کنشت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخیار
تصویر اخیار
نیکو کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخیار
تصویر اخیار
جمع خیر، نیکان، برگزیدگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغیار
تصویر اغیار
جمع غیر، بیگانگان، دیگران، نامحرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معیار
تصویر معیار
سنجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعیاد
تصویر اعیاد
جشن ها
فرهنگ واژه فارسی سره