- اعوس
- بنگلدار کسی که در خنده گونه هایش گود شود
معنی اعوس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مار، سر نره، پتیار (بلا)، بز کوهی، کوزه سر تنگ غلغلک
عروس
دلاور بی باک
کا متاع. روس، روسی از مردم روسیه
مرد یک چشم، شخص تک چشم
پناه میبرم (اشاره به: عوذ بالله من الشیطان الرجیم: آن پناهم من که مخلصهات بوذ تو اعوذ آری و من خود آن اعوذ. (مثنوی) یا اعوذ بالله. پناه میبرم به خدا. یا اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. پناه میبرم بخدا از شیطان رانده (هنگام شروع بخواندن کلام الله و ابتدا بکاری بر زبان رانند)، یا اعونذ و الحمدلله. پناه میبرم (بخدا) و سپاس مرخدا یراست: اعوذ والحمد الله می خواندم چنانکه کسی پیش خداوندگار خود نشسته باشد
سودمندتر، بازگردنده تر
بدخوی، زشت خوی
جمع کاس، جامها
سگ رام سگ ناگزنده خو گیرنده جانور
ریگناک
شکمباره پر خور، گول
ارس، روسیه، از مردم روسیه، روسی
کسی که یک چشمش نابینا شده باشد، یک چشم، در علم زیست شناسی رودۀ کور، جمع عور و عوران
متاع، آنچه بتوان خرید یا فروخت، کالا، اسباب، مال، برای مثال یک روز چارپای ببردستم از گله / روز دگر اروس و قماش از نهاندره (پوربهای جامی - لغتنامه - اروس)
سالخورده رفتنی: مرد
خوردنی خوراکی دندانگیر گرگ، کم خور، آزمند
کالا، متاع
سفید، اسب سفید
کج، ناراست، بدخوی
امیدواری، رجا، عطیه امیر و بزرگ هم گویند امیر و بزرگ هم گویند
بنگل فرو رفتگی یا گودی گونه ها که به ویژه هنگام خندیدن آشکار تر می شود
کس از آن روی که گشاده گردد