شهریست مابین حلب و انطاکیه، جای ریزش آب بسیار که بجز موسم گرماخشک نشود. و هو جمع باعتبار اجزائه. (منتهی الارب). یاقوت آرد: در فتح قسطنطنیه از آن ذکر آمده. گفته اند: رومیان در اعماق و دابق فرودآمدند و شاید در لفظ جمع ذکر شده و مراد از آن عمق باشد و آن کوره ای میان حلب و انطاکیه نزدیک دابق است. (از معجم البلدان)
شهریست مابین حلب و انطاکیه، جای ریزش آب بسیار که بجز موسم گرماخشک نشود. و هو جمع باعتبار اجزائه. (منتهی الارب). یاقوت آرد: در فتح قسطنطنیه از آن ذکر آمده. گفته اند: رومیان در اعماق و دابق فرودآمدند و شاید در لفظ جمع ذکر شده و مراد از آن عمق باشد و آن کوره ای میان حلب و انطاکیه نزدیک دابق است. (از معجم البلدان)
جمع واژۀ عمق و عمق و عمق، بمعنی مغ چاه و وادی و کوه و کرانۀ دشت دور از دیدار و جز آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ج عمق، کرانۀ دشت دور از دیدار. (آنندراج). جمع واژۀ عمق و عمق و عمق، بمعنی ته چاه و دشت و کرانه های دور مفازه و جز آن. (از اقرب الموارد). مغها. گودیها. تکها. (ناظم الاطباء) و رجوع به کلمات مذکور شود
جَمعِ واژۀ عُمق و عَمق و عُمُق، بمعنی مغ چاه و وادی و کوه و کرانۀ دشت دور از دیدار و جز آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ج ِ عَمق، کرانۀ دشت دور از دیدار. (آنندراج). جَمعِ واژۀ عُمق و عَمق و عُمُق، بمعنی ته چاه و دشت و کرانه های دور مفازه و جز آن. (از اقرب الموارد). مغها. گودیها. تکها. (ناظم الاطباء) و رجوع به کلمات مذکور شود