- اعما
- کور کردن
معنی اعما - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انجام
ژرفاهای
جمع عم، برادر پدر است، عموها
جمع عمل، کار و خدمت
جمع عمق، ته چاه
پنهان کردن ناپدید کردن
عمر، زندگانی
ستون نهادن
نابینا و کور کردن، کوراندن چشم کسی را بستن دید بست کور کردن
به کار بردن، به کار بستن، کار فرمودن
عم ها، برادران پدر، عموها، جمع واژۀ عم
عمرها، حیات ها، زندگی ها، کنایه از اشخاص بسیار محبوب و عزیز، جمع واژۀ عمر
عمل ها، طرز کارها، جراحی ها، عبادت ها، تقلب ها، آهنگ ها، جمع واژۀ عمل
عمق ها، ژرفاها، گودی ها، شدت ها، عمیق بودن ها، جمع واژۀ عمق
جمع عمق، تک ها، ته ها، رژف ها
خویشاوندان، اقربا، کسان
باجمال بطور خصه و مبهم خصه مختصرا باختصار بکوتاهی
نامهای آفریدگار جل جلاله، جمع اسم، نام ها، دانش ها نام نهادن نامگذاری روانه کردن، جمع اسم. نامها، جمع آن اسامی، معارف حقایق علوم. یا اسما اعلام. یا اسما حسنی. اهم نامهای الهی که تعداد آنها را نود و نه دانسته اند. یا اسما خاص
پیشکش، داده، بخشش
هموندان، اندام ها
چیستان
سران، مهتران، روساء
جمع عبء سنگین ها بارها
دادن، و عطا نمودن، بخشیدن، بخشش دهش، گردن نهادن، پذیرش آزبا (دعا)
جمع عضو، اندام ها، هموندان، کارمندان جمع عضو. اندامها آلات، کارمندان، جمع عضو. اندامها آلات، کارمندان
نافرمانی برندادن
شام خورانیدن، عطا کردن، شام خوراندن، کورکردن