- اعلام
- باز نمود، ناموران، ویژه نام ها
معنی اعلام - جستجوی لغت در جدول جو
- اعلام
- جمع علم، ناموران نامبرداران، درفش ها نشان ها، ویژه نام ها نیودش، هشدار دادن، دانا کردن جمع علم بزرگان ناموران نامداران، درفشها نشانها، اسامی خاص نامهای خاص. آگاهانیدن آگاه کردن دانا کردن، آگاهی، جمع اعلامات. یا اعلام جرم. عبارتست از اینکه وکلای مجلس یا دادستان یا اشخاص جرم شخصی را (که دارای مقام و رتبه قابل توجهی است) بسمع اولیای امور بر سانند و او را تعقیب کنند. یا اعلام خطر. آگاهانیدن از خطر. آگاه گردانیدن، کسی را باخبر کردن
- اعلام
- آگاه ساختن، آگاهی دادن، خبر دادن
- اعلام ((اِ))
- آگاه کردن، هشدار دادن، آگاهی
- اعلام ((اَ))
- جمع علم، نشانه ها، بیرق ها
- اعلام
- علم ها، پرچم ها، بیرق ها، نشان ها، نشانه ها، جمع واژۀ علم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حلم، خواب ها، شوریده خواب ها، آهستگی ها، جمع حلیم، بردباران خوابهای شیطان
جمع خلم، دوستان یاران
جمع زلم، تیرهای منگیا (منگیا قمار) گونه ای از منگیا به زمان کاناگری (جاهلیت) پیش از اسلام که با تیرهای بی پر بازی می شده و اسلام آن را بر انداخته تیرهای قماربی پر که در جاهلیت با آن بازی میکردند
گردن نهادن، دین پذیرفتن، فرمانبرداری، به آشتی درآمدن، پیشرس خری، نام دینی است که بنیاد گذار و آورنده آن محمد بن عبدالله ص است، آشتی گردن نهادن فرمان بردن، یله کردن فرو گذاردن باز گشتن، پذیرفتن دینی (بطور عموم)، پذیرفتن شریعت محمد بن عبدالله ص، دین محمد بن عبدالله ص. تسلیم شدن، داخل شدن در صلح وآشتی، نام یکی از مذاهب عمده که در 116 میلادی توسط حضرت محمدبنعبدالله (ص) رواج پیدا کرد
جان ستاندن
نمونه ها
گسیل، فرستادن
تارشدن تاریک شدن، ستم دیدن، درخشیدن دندان تاریک شدن (شب)، در تاریکی در آمدن، تاریک کردن، تاریک شدن، تاریک گشتن
بزرگ گردانیدن، بزرگ داشتن، عظمت گذاشتن
چنگ در زدن، خودداری
خشک شدن دست یا پای، اشک ریختن
فرستادن و روانه کردن
نیست گردانیدن، کشتن، نیست کردن، معدوم کردن
عجم، ایرانی
جمع عام، سال ها سالیان جمع عام سالها سالیان
جمع عم، برادر پدر است، عموها
آشکاراندن آشکارا کردن پدید ساختن، آگهی، جمع اعلانات. آشکار کردن، علنی کردن
بیمار گرداندن علیل کردن بیمار کردن، ناقص و علیل و بیمار کردن
جمع علق، گرانمایه مکل انداختن مکل زالو یازلو، در دام انداختن، چنگ در زدن
جمع علف، سبزه ها، خورش ستور
نازا کردن سترونیدن
جمع قلم، تیرهای منگیا (منگیا قمار)، خامه ها کلک ها، ریز کالاها جمع قلم خامه ها کلکها. (اقلا) لااقل کمینه کمترین: اقلا چند کلمه بگویید. توضیح این کلمه فصیح نیست. زیرا (اقل) غیر منصرف است و قبول تنوین نمیکند و بجای آن در عربی (لااقل) و در فارسی (دست کم) مستعمل است، جمع قلم
بدرد آوردن دردمند کردن الم افکندن، دردمند کردن
نمونه ها، انواع، قلم
آشکار کردن، ظاهر ساختن، نوشته یا ورقۀ چاپ شده که به وسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع عموم می رسانند، آگهی
عام ها، سال ها، جمع واژۀ عام
عجم ها، مردمان غیر عرب، جمع واژۀ عجم