- اعراب
- تازیان
معنی اعراب - جستجوی لغت در جدول جو
- اعراب
- آشکار کردن، روشن گردانیدن، اصلاح کردن، نیکو ساختن
- اعراب
- اعرابی، عرب ها، تازیان
- اعراب
- آشکار و روشن ساختن، فصیح سخن گفتن، درست بیان کردن، کلمۀ عجمی را عربی کردن، حرکات حروف یا کلمات (فتحه، کسره، ضمه، مد و تشدید) که در بالا یا زیر کلمات قرار می گیرد
- اعراب ((اِ))
- درست سخن گفتن، حرکت حرف آخر در کلمات عربی، حرکات حروف در کلمات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بادیه نشین، عرب
عرب بادیه نشین، تازی بیابانی
عرب بیابانی، صحرانشین، جمع اعراب
همسالان
خراب کردن
نکوهش وسرزنش کردن کسی را بر گناهی که کرده است
تاراجاندن، جنگیدن
تیزکردن باز شدن زبان، جمع ذرب، بد زبانی ها
ترسانیدن
روان کردن
دروغ بر بستن بر کسی
ترساندن
سهشگران
رویگردانی
جمع عتبه، آستانه ها خرسندی نمودن، خوشنوداندن: خشنود کردن، بازایستادن جمع عتبه آستانه ها پاشنه های در. یا اعتاب مقدسه. امکنه مقدسه که زیارتگاه مردم است
جمع طرب، فرح، حزن، حرکت وشوق
کارایست (اعتصاب)، رویگردانی، خاموش ماندن، تخم کشی، برف زدن، دستور زدن دادن، دل نهادن، پخته شدن روی گردانیدن رخ تافتن روی بر گاشتن
جمع عقب، پس ماندگان، بازماندگان، نوادگان، فرزندان
هلاک کردن
جمع عصب، پی، مفاصل
گریز گرگ
جمع عزیز، گرامیان، کمیابان دور کردن، برانگیختن به ناهمسری، جمع عزب، تک زنان: مردان بی زن زنان بی شوی همسر ناگرفتگان
جمع عرق، رگ ها، ریشه ها بیخ ها رگاندن می: رگ دار کردن می اندک آب ریختن در می، به اراک رفتن، ریشه دواندن جمع عرق رگها وریدها، اصلها
جاها و مکانهای مرتفع و بلند، نام یکی از سوره های قرآن مجید
روی گردانیدن از چیزی
پراکنیدن، سراسیمگی، جمع عرصه، زیر سراها زمینی ها
جمع عرش، تخت ها اورنگ ها، گرزمان ها
دامادشدن ویوک گرفتن (ویوک عروس)، همبستری، فرود آمدن، برهم نهادن
جمع عرو، کرانه ها، ناکوشندگان
جمع عجب، شگفتیها