جدول جو
جدول جو

معنی اعتدال - جستجوی لغت در جدول جو

اعتدال
میانه روی، حد وسط گرما و سرما یا خشکی و رطوبت، میانه حال شدن، برابر شدن، راست شدن
اعتدال خریفی: در علم نجوم اول پاییز که درازی روز و شب متساوی می شود و هوا هم معتدل می گردد
اعتدال ربیعی: در علم نجوم اول بهار که درازی روز و شب متساوی می شود و هوا هم معتدل می گردد
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
فرهنگ فارسی عمید
اعتدال
(هَُ نَ گُ تَ)
میانه حال شدن در کمیت. (ناظم الاطباء). میانه حال شدن در کمیت و کیفیت. (منتهی الارب). میانه حال شدن در گرمی و سردی و خشکی و تری یا در طول و عرض. (غیاث اللغات) (آنندراج). میانه حال گردیدن در کمیت و کیفیت. (از اقرب الموارد). توسط حالی میان دو کم یا کیف. (یادداشت بخط مؤلف).
لغت نامه دهخدا
اعتدال
مساوی شدن، میانه حال شدن در کمیت وکیفیت
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
فرهنگ لغت هوشیار
اعتدال
((اِ تِ))
میانه روی، حد میانه
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
فرهنگ فارسی معین
اعتدال
میانه روی، ترازینه
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
فرهنگ واژه فارسی سره
اعتدال
تعادل، مدارا، ملایمت، راستی، میانه روی، بینابینی
متضاد: افراط، تفریط
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اعتدال
الاعتدال
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به عربی
اعتدال
Temperance
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اعتدال
tempérance
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اعتدال
temperanza
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اعتدال
اعتدال
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به اردو
اعتدال
умеренность
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به روسی
اعتدال
Mäßigung
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به آلمانی
اعتدال
стриманість
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اعتدال
umiarkowanie
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به لهستانی
اعتدال
节制
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به چینی
اعتدال
میانه روی، اعتدال
دیکشنری اردو به فارسی
اعتدال
সংযম
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به بنگالی
اعتدال
templanza
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اعتدال
kiasi
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اعتدال
itidal
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اعتدال
절제
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به کره ای
اعتدال
節度
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اعتدال
מְתִינוּת
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به عبری
اعتدال
temperança
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اعتدال
kesederhanaan
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اعتدال
ความพอประมาณ
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به تایلندی
اعتدال
matigheid
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به هلندی
اعتدال
संयम
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتدالی
تصویر اعتدالی
میانه رو، در علوم سیاسی در دورۀ مشروطه، عضو حزب اعتدالیون، میانه رو
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
منسوب به اعتدال. (ناظم الاطباء) :
چون بنقطۀ اعتدالی بازگردد روز و شب
روزگار این عالم فرتوت را برنا کند.
ناصرخسرو.
نوروز به از مهرگان اگرچه
هر دو دو زمانند اعتدالی.
ناصرخسرو.
، نسبت و نام خود گفتن در جنگ و علامت و نشان در آن. (منتهی الارب). این کلمه هرگاه یایی باشد (از مادۀ عزی) نسبت و نام خود گفتن در جنگ و علامت و نشان در آن. (ناظم الاطباء). شعار جنگ. (از اقرب الموارد) ، نسبت پذیرفتن به کسی یا بچیزی، بازبستن خود را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ادعاء. (از اقرب الموارد) ، نسبت داشتن. (منتخب از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
دشمنی کردن، دست درازی باز ستانی: بی گواه و بی بهانه ستم کردن، بیداد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتداد
تصویر اعتداد
بشمار آوردن، چیزی را اهمیت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتذال
تصویر اعتذال
نکوهش پذیری، دل نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
میانه رو منسوب به اعتدال میانه رو، پیرو حزب اعتدالیون (از احزاب سیاسی دوره مشروطیت در ایران)
فرهنگ لغت هوشیار