- اعتثام
- سست دوختن، یاری خواستن، سود گرفتن، دست دراز کردن، با دست نمودن
معنی اعتثام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بر هم نشستن: برابرکردن لنگه های بار
باز ماندن از گناه به امید لطف پروردگار، باز ایستادن از معصیت
آهنگیدن: آهنگ کردن، دل برنهادن، میانه گزینی، در نگیدن: درنگ کردن، شکیبایی
دهانبند نهادن دهان بندبستن لثام بستن
دهان بند بستن، بوسه دادن، بوسیدن
دست انداختن به چیزی، چنگ درزدن، خود را از گناه بازداشتن، بازماندن از گناه
نرم خندیدن، لبخند
خرما کنی بار خرما بریدن
از بیخ بریدن از بیخ کندن بن کنی از بیخ و بن بر کندن بریدن از بن بریدن بیخ بر کردن استیصال
چاه روبی، خانه روبی خانه تکانی
دشمنی کردن
از بیخ و بن برکندن
چاکر گرفتن، پرشک خواستن (پرشک خدمت)
خاتمه دادن
گوشاسب در خواب جماع کردن
شکسته شدن شکستگی
جاه وجلال وحشمت
حرمت داشتن، پاس
بر افروختگی، تافتگی
بادکش کردن (بادکش حجامت در پزشکی دیرینه در پیاله ای پنبه آغشته به مل و افروخته را می گذاشتند وآن را بر پشت بیمار می نهادند و بر گوشت آماسیده تیغ می زدند تا خون بگیرد) تانگوییدن
فراهم آوردن، جمع کردن
بر هم نشستن، انبوهی
در گل ماندن، در گل افکندن، فرورفتن
نگاشته شدن نگاشیدن (نقش گرفتن)، آزباییدن (آزبا دعا)، فرمان بردن، پناه جستن فرمان بردن رسم و فرمان بجای آوردن، نگاشته شدن نقش گرفتن صورت پذیر شدن صورت بسته شدن در چیزی نقش بستن
پیشوا گرفتن، به مادری برگزیدن
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
پشک انداختن
بویش بوییدن
پاس، ارج، سنایش، بزرگداری، بزرگ داشت، شکوهیدن، آزرمیدن
پایان