معنی اطمینان در فرهنگ فارسی عمید

خاطر جمعی ناشی از رسیدن به یقین، تردید نداشتن در مورد چیزی، آرامش خاطر به دلیل اعتماد به کسی، اطمینان دادن: خاطر جمعی دادن، آسوده خاطر ساختن، اطمینان داشتن: اعتماد داشتن، یقین داشتن، اطمینان یافتن: خاطر جمع شدن، مطمئن شدن

معنی اطمینان در فرهنگ لغت هوشیار

آرامیدن و قرار گرفتن بدان، آسودگی خاطر داشتن، آسایش خاطر داشتن

معنی اطمینان در فرهنگ فارسی معین

آرامش خاطر یافتن، آرامش

معنی اطمینان در فرهنگ واژه فارسی سره

بی گمانی، استواری، آسودگی

معنی اطمینان در فرهنگ واژه مترادف متضاد

استظهار، اعتماد، ایقان، ایمان، ایمنی، تکیه، ثقه، خاطرجمعی، وثوق، یقین

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به انگلیسی

Assurance, Reassurance, Sureness

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به ایتالیایی

assicurazione, rassicurazione, certezza

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به اردو

یقین دہانی , اطمینان , یقین

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به آلمانی

Zusicherung, Beruhigung, Gewissheit

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به اوکراینی

запевнення , впевненість

معنی اطمینان در دیکشنری اردو به فارسی

اِطمینان، رِضایَت

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به بنگالی

নিশ্চয়তা , আশ্বস্তকরণ , নিশ্চিততা

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به عبری

הבטחה , ביטחון , בִּטָּחוֹן

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به تایلندی

การรับรอง , ความมั่นใจ , ความแน่นอน

معنی اطمینان در دیکشنری فارسی به هندی

आश्वासन , निश्चितता

معنی اطمینان - جستجوی لغت در جدول جو

اطمینان

فرهنگ فارسی عمید

اطمینان

فرهنگ لغت هوشیار

اطمینان

فرهنگ فارسی معین

اطمینان

فرهنگ واژه فارسی سره

اطمینان

فرهنگ واژه مترادف متضاد

اطمینان

دیکشنری فارسی به عربی

اطمینان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

اطمینان

دیکشنری فارسی به فرانسوی

اطمینان

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

اطمینان

دیکشنری فارسی به اردو

اطمینان

دیکشنری فارسی به روسی

اطمینان

دیکشنری فارسی به آلمانی

اطمینان

دیکشنری فارسی به اوکراینی

اطمینان

دیکشنری فارسی به لهستانی

اطمینان

دیکشنری فارسی به چینی

اطمینان

دیکشنری اردو به فارسی

اطمینان

دیکشنری فارسی به بنگالی

اطمینان

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

اطمینان

دیکشنری فارسی به سواحیلی

اطمینان

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

اطمینان

دیکشنری فارسی به کره ای

اطمینان

دیکشنری فارسی به ژاپنی

اطمینان

دیکشنری فارسی به عبری

اطمینان

دیکشنری فارسی به پرتغالی

اطمینان

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

اطمینان

دیکشنری فارسی به تایلندی

اطمینان

دیکشنری فارسی به هلندی

اطمینان

دیکشنری فارسی به هندی

اشعینان

(نَ خوَرْ / خُرْ)

ژولیده و پریشان شدن موی. (منتهی الارب). کالیده شدن موی. (تاج المصادر بیهقی)

لغت نامه دهخدا

امیرنان

(اَ)

امیران. دهی از بخش طالقان شهرستان تهران با 692 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و استخر و محصول آن غلات و انگور و گردو و میوه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)

لغت نامه دهخدا

اطمئنان

(وَ خوا / خا)

اطمینان. رجوع به اطمینان شود

لغت نامه دهخدا