جدول جو
جدول جو

معنی اطعمه - جستجوی لغت در جدول جو

اطعمه
خوردنی، طعام
تصویری از اطعمه
تصویر اطعمه
فرهنگ لغت هوشیار
اطعمه
طعام ها، چیزهای خوردنی، خوراک ها، خوراکی ها، جمع واژۀ طعام
تصویری از اطعمه
تصویر اطعمه
فرهنگ فارسی عمید
اطعمه
((اَ عِ مِ))
جمع طعام، غذاها
تصویری از اطعمه
تصویر اطعمه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اطیمه
تصویر اطیمه
آتشدان تون تون گرمابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعمه
تصویر طعمه
خوراکی که برای به صید حیوانات و ماهیان استفاده می شود، جانور کوچکی که خوراک جانوران قوی تر می شود، کسی یا چیزی که برای سوءاستفاده مورد توجه قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
را ه کار راه پیشه، درآمد خورش، به خوردن خواندن مهمانی، روزی، درآمد، چشته، پایدام دانه که برای شکار ریزند، باج، پروه (غنیمت) خوردنی خوراک غذا، جمع طعم، تیولی که از محل خالصه های دیوان می دادند (دوره سلجوقیان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعمه
تصویر طعمه
((طُ مَ))
خوردنی، خوراک
فرهنگ فارسی معین