جدول جو
جدول جو

معنی اضنا - جستجوی لغت در جدول جو

اضنا
بسیار فرزندی، سست کاری
تصویری از اضنا
تصویر اضنا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پوران پسران جمع ابن پسران، اخلاف سعد بن زید مناف بن تمیم بجز دو پسرش کعب و عمرو. این قبیله در ریگزار الدهنا سکونت داشتند، اخلاف مهاجران ایرانی که در یمن تولد یافته اند، در دوره خلافت عباسی اخلاف نخستین طرفداران سلسله عباسی را (ابنا) مینامیدند که مختصر (ابنا الدعوه) باشد، یا ابنای انس و جن. مردمان و پریان. یا ابنای بشر. آدمی زاد گان. یا ابنای جنس. هم جنسان. یا ابنای جهن. انسان و حیوان و نبات. یا ابنای درزه. مردمان فرومایه و دون. یا ابنای دهر. ابنا (ی) روزگار یا ابنای روزگار. مردم عالم، مردمان همزاد و هم عصر. یا ابنای زمان. مردم روزگار اهل روزگار خلق، مردمان هم زاد و هم عصر. یا ابنا (ی) سبیل، جمع ابن سبیل راهگذاران مردم کاروانی که در زاد و بوم خویش توانگر بوده و اکنون در سفر بی برگ و درویش مانده اند. یاابنا (ی) سلطنت. پسران شاه. یا ابنا (ی) عصر. ابنا (ی) روزگار یا ابنا (ی) نوع. آحاد و افراد نوعی از انواع، مردمان. یا ابنا (ی) وطن. هم وطنان هم میهنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احنا
تصویر احنا
جمع حنو، کنارها و سوی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثنا
تصویر اثنا
ستودن، ثنا گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخنا
تصویر اخنا
دشنامگویی، تباهیدن، سرسبزی، پیمان شکنی
فرهنگ لغت هوشیار
نزدیک شدن، فرو هشتن، آویزان کردن، نزدیک شدن زایمان، جمع دنی، فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارنا
تصویر ارنا
نام درختی در جنگلهای ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازنا
تصویر ازنا
پناهاندن، بالابردن، بازداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنا
تصویر اسنا
بلندکردن، یک سال ماندن، بالا بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنا
تصویر اشنا
گرانمایه، گوهر گرانبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از النا
تصویر النا
(دخترانه)
نورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اضطنا
تصویر اضطنا
شرمداشت، ترنجیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
خوراندن خوار گرداندن، رنجاندن، نام و نشانی نوشتن، رویاندن، در بند ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقنا
تصویر اقنا
سرمایه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افنا
تصویر افنا
نیست کردن، نابود گردانیدن، نیستی، نابودی
فرهنگ لغت هوشیار
بی نیازی، سود رسانی بی نیاز کردن، توانگری دادن، بی نیاز کردن، توانگری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکنا
تصویر اکنا
بر نام نهادن (برنام کنیه)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع امین، امینان، امانت داران، در منی فرود آمدن، جایی در راه، هنج، خون ریختن، آب دادن، زنهار دادن، معتمدان، استواران، کسانی که بر آنان اعتماد کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انضنا
تصویر انضنا
گرانباری: ازبیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنا
تصویر اشنا
گوهر گران بها، گران مایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغنا
تصویر اغنا
بی نیاز کردن، توانگر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افنا
تصویر افنا
نیست کردن، نابود کردن، نیستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضوا
تصویر اضوا
ضوها، نورها، روشنایی ها، روشنی ها، جمع واژۀ ضو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادنا
تصویر ادنا
پایین تر، کمترین، پایین ترین، ضعیف تر، پست تر، زبون تر، افتاده تر
نزدیک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اثنا
تصویر اثنا
ثنا گفتن، ستودن
هنگام، زمان، حین
میانه ها، وسط ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشنا
تصویر اشنا
گوهر گرانبها، گوهر گرانمایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشنا
تصویر اشنا
شنا، شناوری، آب ورزی، شنا کننده، شناگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغنا
تصویر اغنا
((اِ))
بی نیاز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احنا
تصویر احنا
اطراف و جوانب
احنای سینه: کنایه از باطن، ضمیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابنا
تصویر ابنا
فرزندان، جمع ابن
ابنای بشر: آدمیزادگان
ابنای جنس: هم جنسان
ابنای روزگار: کنایه از مردم هم عصر، مردم روزگار
ابنای عصر: کنایه از مردم هم عصر، مردم روزگار، ابنای روزگار
ابنای زمان: کنایه از مردم هم عصر، مردم روزگار، ابنای روزگار
ابنای دهر: کنایه از مردم هم عصر، مردم روزگار، ابنای روزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امنا
تصویر امنا
امین ها، امانت دارها، کسانی که مردم به او اعتماد کنند، طرف اعتمادها، درستکارها، جمع واژۀ امین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضا
تصویر اضا
بیدستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اضا
تصویر اضا
پالیز بیدستان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع آنیه، جمع در جمع اوانی ،دورگردانیدن کسی را، دور کردن، آوند (ظرف)، سبو آبخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضنا
تصویر ضنا
بسیار فرزندی: زن، فزونی بهره
فرهنگ لغت هوشیار