در دستور زبان ضمیر آوردن برای اسمی در کلام، به ضمیر آوردن، در علم عروض ساکن کردن تای متفاعلن است که تبدیل به مستفعلن شود، در ضمیر نگه داشتن، در دل پنهان داشتن، در دل نهان داشتن
در دستور زبان ضمیر آوردن برای اسمی در کلام، به ضمیر آوردن، در علم عروض ساکن کردن تای متفاعلن است که تبدیل به مستفعلن شود، در ضمیر نگه داشتن، در دل پنهان داشتن، در دل نهان داشتن
شمار: صد بار بروزی در، پرها بشمارند چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار. منوچهری. که ضرورت بود عقد این گدا این غریب اشمار را نبود وفا. مولوی. و رجوع به غریب اشمار شود
شمار: صد بار بروزی در، پرها بشمارند چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار. منوچهری. که ضرورت بود عقد این گدا این غریب اشمار را نبود وفا. مولوی. و رجوع به غریب اشمار شود
اسپریس میدانی اسپدوانی، اسپرس کشک پایانی اسپدوانی جای ریاضت و تمرین دادن اسب میدان اسب دوانی: سوار فکرت در مضمار ضمیر جولانی کرد، آخرین نقطه ای که اسب در مسابقه باید بدان برسد
اسپریس میدانی اسپدوانی، اسپرس کشک پایانی اسپدوانی جای ریاضت و تمرین دادن اسب میدان اسب دوانی: سوار فکرت در مضمار ضمیر جولانی کرد، آخرین نقطه ای که اسب در مسابقه باید بدان برسد