جدول جو
جدول جو

معنی اضاه - جستجوی لغت در جدول جو

اضاه(اَ)
غدیر. ج، اضیات، اضی ̍. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). آبگیر. (مهذب الاسماء). ایستادنگاه آب سیل و جز آن. ج، اضوات، اضیات، اضا، اضی ̍، اضاء، اضون، اضات، اضآت. (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اضاه
آبگیر تالاب
تصویری از اضاه
تصویر اضاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اضائه
تصویر اضائه
روشن شدن، روشن کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عضاه
تصویر عضاه
هر درخت بزرگ خاردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
باقی مانده، بیش از مشخص، زیادی، نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی، افزودن چیزی به چیز دیگر،
در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضاف الیه می گویند و علامت آن کسره ای است که به آخر مضاف افزوده می شود مثلاً شاگرد دبستان (شاگرد مضاف و دبستان مضاف الیه است)،
در برخی از کلمات کسرۀ اضافه را حذف می کنند و آن را فک اضافه می گویند مثلاً صاحب دل، صاحب خانه، صاحب هنر، پدر زن، دختر خاله و پسر عمه،
در اسم های مختوم به الف یا واو «ی» افزوده می شود مثلاً خدای جهان، سخنگوی دولت
در اسم های مختوم به های غیرملفوظ به جای «ی» علامتی شبیه همزه (که کوتاه شدۀ حرف «ی» می باشد) در بالای «ه» می گذارند مثلاً جامۀ او، خانۀ من
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضاعه
تصویر اضاعه
ضایع کردن، تلف کردن، تباه ساختن، ناچیز کردن، بسیار شدن ضیاع کسی، بسیار شدن آب و زمین کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هضاه
تصویر هضاه
گیسو، ماده خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضاه
تصویر قضاه
جمع قاضی، از ریشه پارسی کادیکان داوران
فرهنگ لغت هوشیار
تاخ عشق آتش تیز و هیزم تاخ منم گر عشق بماند این چنین وای تنم پر از کوه و بیشه جزیری فراخ درختش همه عود و بادام و تاخ، شوره گز از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عضاه
تصویر عضاه
خار دار هر درخت بزرگ خاردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعضاه
تصویر اعضاه
دروغ ساختن، دروغ بستن چفته بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضاعه
تصویر اضاعه
بسیار شدن، بسیار گردیدن، تباه ساختن، ناچیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
زیاد، افزودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضاقه
تصویر اضاقه
تنگدست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضائه
تصویر اضائه
روشن شدن، روشنائی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضاه
تصویر رضاه
جمع راض، خشنودان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذاه
تصویر اذاه
رنج آزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناه
تصویر اناه
دیر، درنگ، آهستگی، بردباری، سنگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
((اِ فِ یا فَ))
افزودن، در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمه ای است به کلمه دیگر برای تمام کردن معنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عضاه
تصویر عضاه
((عِ))
هر درخت بزرگ خاردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اضاعه
تصویر اضاعه
((اِ عِ))
ضایع کردن، تلف کردن، بسیار شدن آب و زمین کسی، اضاعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اضائه
تصویر اضائه
((اِ ئِ))
روشن کردن، روشن شدن، روشنایی، اضائت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
Addition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
addition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
добавление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
Addition
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
додавання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
dodawanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
加法
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
adição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
aggiunta
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
adición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
toevoeging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
การเพิ่ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
penambahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی