جدول جو
جدول جو

معنی اصله - جستجوی لغت در جدول جو

اصله
یک ریشه
تصویری از اصله
تصویر اصله
فرهنگ لغت هوشیار
اصله
واحد شمارش درخت مثلاً یک اصله درخت، درخت، نهال
تصویری از اصله
تصویر اصله
فرهنگ فارسی عمید
اصله
((اَ لِ))
یک درخت، یک نهال، واحد شمارش درختان
تصویری از اصله
تصویر اصله
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاصله
تصویر فاصله
بازه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واصله
تصویر واصله
دریافتی، رسیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حاصله
تصویر حاصله
توزه مونث حاصل: منافع حاصله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت، زمان میان دو رویداد مثلاً در فاصلۀ این سال ها فرانسۀ خود را تکمیل کرد، کنایه از جدایی، دوری، در موسیقی اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر
فاصله دادن: میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
فاصله گرفتن: بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن، کنایه از اجتناب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاصله
تصویر حاصله
حاصل، نتیجه، محصول کشاورزی، به دست آمده، خلاصه، القصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
گشادگی، دوری، فاصله دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واصله
تصویر واصله
مونث واصل رسیده پیوندیده مونث واصل رسیده: (اطلاعات واصله) (اخبار واصله) بسبب (اسباب) واصله. بسببی که بمیانجی آن سبب حالتی نو پدید گردد چنانکه امتلا چه امتلا از اسباب سابقه است چون بسبب آن رگها پر شود از اسباب واصله است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
((ص لَ یا لِ))
مؤنث فاصل، مسافت میان دو چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاصله
تصویر فاصله
Distance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
расстояние
دیکشنری فارسی به روسی
ระยะทาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اجله
تصویر اجله
جمع جلیل، بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ذلیل، نرم دلان، خواران خوارشدگان، جمع ذلیل ذلیل شدگان خوار شدگان خواران،جمع ذلول نرم شوندگان نرم دن
فرهنگ لغت هوشیار