جدول جو
جدول جو

معنی اصقرار - جستجوی لغت در جدول جو

اصقرار
(نُ تَ / تِ پَ)
سخت شدن ترشی شیر. (منتهی الارب). اصمقرار. شدت یافتن ترشی شیر. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقرار
تصویر اقرار
با گفتن یا نوشتن، کاری یا امری را پذیرفتن، اعتراف کردن به امری به سود دیگری و به زیان خود، اعتراف، بروز دادن، خستو شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
ابرام و پافشاری کردن در کاری، پیوسته دنبال کاری رفتن، در امری پایداری کردن، ایستادگی و ثبات بر کاری
اصرار ورزیدن: اصرار کردن، اصرار داشتن، ایستادگی و پافشاری کردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصفرار
تصویر اصفرار
زرد شدن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ مَ اَ)
بهم نزدیک شدن دو لشکر. (منتهی الارب). یقال: اصهرّ الجیش للجیش، اذا دنی بعضهم من بعض. (از ناظم الاطباء). و رجوع به اصهار شود
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ / تِ پَرْ وَ)
رسیدن ملخ را آفتاب پس از رفتن آن. (منتهی الارب). رسیدن آفتاب به ملخ و رفتن یا پریدن آن. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ)
اصعرار ابل، شدید گردیدن شتر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ رَ دَ / دِ)
گرد گردیدن از درد و ترنجیدن. و ضربه فاصعرر، ای استدار من الوجع مکانه و تقبض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اصعنرار. و رجوع به اصعنرار شود
لغت نامه دهخدا
(نِ چَ / چِ)
اصمقرار لبن، سخت ترش شدن شیر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). اصقرار. (قطر المحیط). نیک ترش گردیدن شیر. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ وَ)
زرد شدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 14) (منتهی الارب) (آنندراج). اصفیرار. (منتهی الارب) (آنندراج) : آثار اصفرار برصفحات رخسار او ظاهر شده بود. (سندبادنامه ص 189)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
شکیبایی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اصبرار بر چیزی، صبر کردن بر آن. (از اقرب الموارد). بمعنی تصبر. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(نَ لَ / لِ بَ)
سرخ سپید شدن. (منتهی الارب). اشقر شدن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بلند برآمدن رگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باد کردن و بلند شدن رگ و آن بیشتر در موقع خشمناکی است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ رَ)
اصطرار سم، سخت تنگ بودن آن. (از اقرب الموارد). تنگ بودن سم. (قطر المحیط). تنگ بودن یا ترنجیده بودن سم. (ازمنتهی الارب). تنگ شدن سم ستور. (زوزنی). تنگ شدن سم. (تاج المصادر بیهقی). تنگ شدن سنب.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
پافشاری، سماجت کردن در انجام کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرار
تصویر اقرار
سخنی را اعتراف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفرار
تصویر اصفرار
زردشدن آمادگی برای درو زرد شدن، زردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
((اِ))
پافشاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصفرار
تصویر اصفرار
((اِ فِ))
زرد شدن، زردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقرار
تصویر اقرار
((اِ))
بروز دادن، مقر آمدن، آشکار گفتن، برپا داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
پافشاری، پاپیچی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
Determinedness, Insistence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
détermination, insistance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
determinación, insistencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
tekad, desakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
ความมุ่งมั่น , การยืนกราน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
vastberadenheid, volharding
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
решимость , настойчивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
determinazione, insistenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
determinação, insistência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
毅力 , 坚持
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
determinacja, nacisk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
рішучість , наполегливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
Entschlossenheit, Beharren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
दृढ़ता , जोर
دیکشنری فارسی به هندی