جدول جو
جدول جو

معنی اصفلاوس - جستجوی لغت در جدول جو

اصفلاوس
دارشیشعان. (تحفۀ حکیم مؤمن) (آنندراج) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افلاس
تصویر افلاس
بی چیز شدن، نادار شدن، تنگدستی، بینوایی، در علم حقوق ورشکستگی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ خِ وُ)
یکی از حکماء که در صنعت کیمیا (زرسازی) بحث کرده و بعمل اکسیر تام دست یافته است. (ابن الندیم) ، هرچه فرود انداخته شود از پرده و مانند آن، هرچه نرم و سست کرده شود از چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
از یونانی اسپاسمس بمعنی تشنج
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اسفاقس. اصفاقش. صفاقش. صفاقس. یکی از شهرهای افریقیه بود. در فهرست نخبهالدهر دمشقی ذیل اصفاقش آمده است: نام شهری به افریقیه. و صاحب قاموس الاعلام ذیل اصفاکس آرد: شهریست در ساحل شرقی تونس در مقابل جزیره کرکنه و بارویی گرداگرد آنرا فراگرفته است و قلعه ای مهم دارد. دارای باغهای زیباست و در خود شهر و نقاط نزدیک آن برای مواقع خشکسالی آبدانهاو آب انبارهای بزرگی ساخته شده است. (از قاموس الاعلام). این شهر در ساحل خلیج گابه واقع و دارای 144600 تن سکنه است. یکی از فراورده های مهم آن فسفات است. و رجوع به ترجمه مقدمۀ ابن خلدون بقلم پروین گنابادی ج 1 ص 503، و صفاقس شود
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی. (ابن الندیم از یحیی النحوی)
لغت نامه دهخدا
یکی از دوستان فاضل و از اشراف نیکوخصال سقراط. (عیون الانباء ج 1 ص 46) ، سخت سرخ، برص زده. (منتهی الارب). اسلع، ناکس. (منتهی الارب). فرومایه، لحم اسلغ، گوشت که زود نپزد. گوشت ناپزا، گوشت ناپخته. (منتهی الارب). گوشتی خام. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
نام دانشمندی یونانی است. (نخبه الدهر دمشقی)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
بلغت یونان قسمی از قولنج است و آن مهلک میباشد. (برهان) (آنندراج). بیونانی ئیلئوس. (اشتینگاس). انسداد روده ها در نتیجۀ یک آماس، قولنج روده ای. (فرهنگ فارسی معین). نوعی از قولنج است. لکن در روده های بالائین افتد و تفسیر ایلاوس به تازی رب ارحم است، یعنی ای خداوند رحم کن. (یادداشت بخط مؤلف). قال العلامه: و هو وجع معدی یعرض الامعاء العلیاء فیمنع نفوذ الثقل، حتی یخرج من الفم، و تفسیره علی ما ذکر جالینوس یارب ارحم. و علی ما ذکره بقراط، المستعاذ منه و قال فی فصوله اذا حدث عن القولنج المستعاذ منه قی ٔ و فواق و اختلاط ذهن فذلک دلیل سوء و قال من حدث به تقطیر البول القولنج المعروف بایلاوس فانه یموت فی سبعه ایام. (بحر الجواهر) ، مسافت در شب با تندی و چالاکی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایلاوس
تصویر ایلاوس
انسداد روده ها در نتیجه یک آماس قولنج روده یی
فرهنگ لغت هوشیار
بی چیزی ورشکستگی ناداری بی چیز شدن نادار گشتن، بی چیزی ناداری تنگدستی، ور شکستگی. گدا و بینوا شدن، ورشکسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افلاس
تصویر افلاس
((اِ))
ورشکست شدن، بی چیزی، تنگدستی، ورشکستگی
فرهنگ فارسی معین
اعسار، بی چیزی، بی نوایی، تنگدستی، تهیدستی، عسرت، فاقه، فقر، مسکنت، مفلسی، نداری، نیازمندی، ورشکستگی
متضاد: یسر
فرهنگ واژه مترادف متضاد