جدول جو
جدول جو

معنی اصفرار - جستجوی لغت در جدول جو

اصفرار
زرد شدن
تصویری از اصفرار
تصویر اصفرار
فرهنگ فارسی عمید
اصفرار
(نِ بَ وَ)
زرد شدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 14) (منتهی الارب) (آنندراج). اصفیرار. (منتهی الارب) (آنندراج) : آثار اصفرار برصفحات رخسار او ظاهر شده بود. (سندبادنامه ص 189)
لغت نامه دهخدا
اصفرار
زردشدن آمادگی برای درو زرد شدن، زردی
تصویری از اصفرار
تصویر اصفرار
فرهنگ لغت هوشیار
اصفرار
((اِ فِ))
زرد شدن، زردی
تصویری از اصفرار
تصویر اصفرار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصرار
تصویر اصرار
ابرام و پافشاری کردن در کاری، پیوسته دنبال کاری رفتن، در امری پایداری کردن، ایستادگی و ثبات بر کاری
اصرار ورزیدن: اصرار کردن، اصرار داشتن، ایستادگی و پافشاری کردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
کلمه ای که هنگام گریختن از پیش دشمن یا از خطری سهمگین گفته می شود، بگریز، بگریزید
فرهنگ فارسی عمید
(اَ فِ / فَ)
ترکیبی است از ’ال’ حرف تعریف عربی و فرار عربی که در فارسی به فتح فا استعمال کنند یعنی بگریز. بگریزید. زنهار. الحذر:
الفرار ای غافلان زآن گلشنی
کو حقیقت بدتر است از گلخنی.
(منسوب به مولوی در مثنوی چ علاءالدوله)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ اَ)
بهم نزدیک شدن دو لشکر. (منتهی الارب). یقال: اصهرّ الجیش للجیش، اذا دنی بعضهم من بعض. (از ناظم الاطباء). و رجوع به اصهار شود
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ / تِ پَ)
سخت شدن ترشی شیر. (منتهی الارب). اصمقرار. شدت یافتن ترشی شیر. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ)
اصعرار ابل، شدید گردیدن شتر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ رَ دَ / دِ)
گرد گردیدن از درد و ترنجیدن. و ضربه فاصعرر، ای استدار من الوجع مکانه و تقبض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اصعنرار. و رجوع به اصعنرار شود
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ رَ)
پیچیدگی گردن.
لغت نامه دهخدا
(نَ)
شکیبایی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اصبرار بر چیزی، صبر کردن بر آن. (از اقرب الموارد). بمعنی تصبر. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اَفَ)
زر و زعفران. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء) (بحر الجواهر). اهلک الناس الاصفران، ای الذهب و الزعفران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ رَ)
اصطرار سم، سخت تنگ بودن آن. (از اقرب الموارد). تنگ بودن سم. (قطر المحیط). تنگ بودن یا ترنجیده بودن سم. (ازمنتهی الارب). تنگ شدن سم ستور. (زوزنی). تنگ شدن سم. (تاج المصادر بیهقی). تنگ شدن سنب.
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ)
زرد شدن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). اصفرار
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصفار
تصویر اصفار
تهیدستی درویشی خانه به دوشی تهی کردن خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
پافشاری، سماجت کردن در انجام کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرار
تصویر افرار
گریزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفران
تصویر اصفران
دو زردی زرد و زرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفیرار
تصویر اصفیرار
زرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الفرار
تصویر الفرار
فرار کردن، گریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
((اِ))
پافشاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
پافشاری، پاپیچی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
Determinedness, Insistence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
détermination, insistance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
determinação, insistência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
determinación, insistencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
determinazione, insistenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
Entschlossenheit, Beharren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
毅力 , 坚持
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
determinacja, nacisk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
рішучість , наполегливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
решимость , настойчивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
vastberadenheid, volharding
دیکشنری فارسی به هلندی