جدول جو
جدول جو

معنی اصبحی - جستجوی لغت در جدول جو

اصبحی
(اَ بَ حی ی)
تازیانه، و آنها عبارت از تازیانه های اصبحیه اند نسبت به ذواصبح یکی از ملوک یمن از حمیر. (از تاج العروس) (منتهی الارب). تازیانه، نسبت به ذواصبح و او یکی از تبابعۀ یمن از نیاکان امام مالک بن انس بود و امام مالک یکی از ائمۀ مذاهب بشمار میرفت. (از اقرب الموارد). تازیانه. (مهذب الاسماء).
- سوط اصبحی، یکی از تازیانه های اصبحیه
لغت نامه دهخدا
اصبحی
(اَ بَ حا)
درفش. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
اصبحی
(اَ بَ)
منسوب به ذواصبح یکی از ملوک یمن. (از منتهی الارب). منسوبست به اصبح، و نامش حرث بن عوف بن مالک بن زیدبود. (انساب سمعانی). و رجوع به اصبح و حارث شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بَ)
ابوعبدالله محمد بن منصور اصبحی حنفی. متوفی بسال 793 هجری قمری از محدثان وعالمان دین بود. او راست: تلخیص الکاشف فی اسماء الرجال از ذهبی. (از اسماء المؤلفین ج 2 ستون 174). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ بَ)
ابن احمد بن اسعد بن ابی بکر بن محمد بن عمر بن ابی الفتوح بن علی بن ابی الفتوح بن علی بن صبح اصبحی یمنی، ملقّب به ضیاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. وی فقیه بود و درسال 644 هجری قمری متولد شد و در سال 700 یا 703 ه. ق. درگذشت. او راست: معین اهل الفتوی علی التدریس والفتوی، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات الشافعیۀ اسنوی ج 168. طبقات الشافعیۀ سبکی ج 6 ص 142. العقوداللؤلؤیه ج 1 ص 353. کشف الظنون ص 1744)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن احمد بن اسعد بن ابی بکر بن محمد بن عمر بن ابی الفتوح بن علی بن ابی الفتوح بن علی بن صبح اصبحی یمنی، ملقب به ضیاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به أصبحی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
فضالۀ اصبحی، عموی مالک بن انس فقیه بود و از مردم مدینه روایت کرد و اهل مدینه از وی روایت دارند. وی بزرگترین فرزند مالک بن ابی عامر بود، مقدار قلیلی حدیث کرد و بسال 160 هجری قمری درگذشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
شفی ّبن ماتع اصبحی. محدّث است. محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
لغت نامه دهخدا
نافعبن مالک اصبحی. وی عم مالک بن انس است
لغت نامه دهخدا
ابن محمد اصبحی عتابی، مکنی به ابوالعباس. او راست: شرح تسهیل ابن مالک. وفات وی به سال 776 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
ربیع بن مالک بن ابی عامر الاصبحی. محدث است. محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
ابوعبدالله محمد بن ابی بکر بن محمد بن منصور اصبحی، فقیه یمانی. (632- 691 هجری قمری / 1234- 1292 میلادی) نخست ساکن یکی از قرا بودو آنگاه به اب (در یمن) رفت. او راست: المصباح، مختصریست در فقه. الفتوح فی غرایب الشروح. الاسراف فی تصحیح الخلاف و جز اینها. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 870)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
ابوانس مالک بن ابی عامر اصبحی نیای مالک بن انس... از محدثان بود و از عمرو عثمان (رض) روایت کرد و سلیمان بن یسار و پسر وی نافعبن مالک از وی روایت دارند. (از انساب سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
ابوخالد بن یزید بن سعید بن یزید اصبحی اسکندرانی، منسوب به اصبح، از لیث بن سعد و مالک بن انس روایت کرد و عمر بن محمد بن یحیی ازوی روایت دارد. وی بسال 152 هجری قمری متولد شد و در سن صدسالگی یا 97سالگی درگذشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
خولی بن یزید اصبحی ایادی کوفی. از حمیر بود و در جنگ با حضرت حسین بن علی علیه السلام شرکت جست و بروایتی سرآن حضرت را از تن جدا کرد، و بقولی چون عمر بن سعد به بریدن سر آن حضرت فرمان داد و به خولی گفت: فراشو و سرش را از تن برگیر، وی دستش بلرزید و بازگشت. آنگاه سنان بن انس سر را جدا کرد و به خولی سپرد. برحسب روایات دیگر شش تن را قاتل آن حضرت دانسته اند که یکی از آنان خولی بن یزید اصبحی است، و نیز گویند عمر بن سعد سر مطهر را با خولی بن یزید نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد و خولی چون به کوفه درآمد درهای دارالاماره بسته بود، شبانگاه به خانه خویش رفت و سر مطهر را در زیر خنوری که در سرای بود پنهان کرد و بتفاخر به زن خویش نوار گفت: دل خوش دار که با غنا و ثروت ابدی آمدم، اینک سر حسین بن علی است که آورده ام. زن گفت: مردمان همه سیم و زر به خانه برند و تو سر فرزند رسول به ارمغان من آوردی ؟ بخدای که هرگز سر خویش بر بالین توننهم. وی بامداد سر را برداشت و نزد ابن زیاد برد. خولی هنگام قیام مختار به سزای کردار زشت و ننگین خود رسید و وی ابوعمره را به گرفتن خولی مأمور کرد. خولی از بیم به کنیف پنهان شد. ابوعمره به سرای درآمدو به جستجوی پرداخت و از عیوف بنت مالک زوجه وی که شیعۀ خاندان بود نشان او میجست و چون زن از آن روزکه خولی سر مطهر به خانه آورد با او خصومت میورزید، بظاهر گفت: ندانم کجاست، ولی بدست خویش به بیت الخلا اشارت کرد. دیدند زنبیلی بر سر گرفته و در زیر آن پنهان شده است. وی را بیرون آوردند و در برابر زن بکشتند و لاشۀ او بسوختند. و رجوع به قمقام فرهاد میرزا ص 463، 465، 466، 471، 496، 736 و مقاتل الطالبین ص 118 و کشف الغمه و استیعاب و روضهالصفا، و خولی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
ابواوس عبدالله بن عبدالله بن اویس بن ابی عامر اصبحی مدنی خلف بنی تمیم. از قریش بود و از زهری روایت کرد و پسرش اسماعیل بن ابی اویس از او روایت دارد. وی بسال 169 هجری قمری درگذشت. و رجوع به انساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
(صَ حا)
تأنیث صبحان است. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(صُ)
مولانا صبحی، شاعری است و میر علیشیر نوائی گوید وی از مردم اوبه در چشمه کویان میباشد و در شعر او چاشنی بسیار است. این مطلع از اوست:
ماه من امشب بنور خویش این کاشانه را
ساز روشن ورنه آتش میزنم این خانه را.
(مجالس النفائس ص 74 و 249)
وی از مردم همدان است و به هندوستان رفت و در خدمت شاه جهان به سر می برد و در جنگی به قتل رسید. ازوست:
هر طرف می نگرم شعلۀ عالم سوزی است
آنکه دل را نکند داغ کدام است اینجا؟
(قاموس الاعلام ترکی)
وی یکی از شعرای عثمانی و معروف به حکیم زاده و در قرن دهم هجری میزیست و به درس مؤیدزاده مداومت داشت سپس مدرس مدرسه قلبه گشت و قضاوت و نیابت یافت و هنگام تصدی قضاوت صوفیه درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَ حا)
هشیارتر
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
حارث بن عوف بن مالک بن زید بن شداد ذرعه (کذا)... نیای مالک بن انس یکی از ائمۀ اربعه بود. و رجوع به انساب سمعانی، و حارث و امام مالک بن انس و مالک بن انس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 28 هزارگزی شمال خاوری اهواز و 12 هزارگزی خاور راه آهن واقع است. منطقۀ دشت گرمسیر مالاریائی و سکنۀ آن 180 تن است که شیعه اند و به عربی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است... زیارتگاهی بنام عباس در این آبادی وجود دارد. ساکنان از طایفۀ سرخه هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
صبیح تر. زیباروی تر:انا املح منه و اخی یوسف اصبح منی. (حدیث).
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ هی ی)
فارس. سواره. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ حی یَ)
سیاط اصبحیه، نوعی از تازیانه منسوب به ذواصبح یکی از پادشاهان یمن. و رجوع به اصبحی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
ابوعلی تمامه بن شقی (کذا) همدانی اصبحی. از عقبه بن عامر روایت کرد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صبحی
تصویر صبحی
منسوب به صبح بامدادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصبح
تصویر اصبح
زیبا روی تر، صبیح تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصبح
تصویر اصبح
((اَ بَ))
خوب رو، زیبارو، مویی که سفید مایل به سرخ باشد
فرهنگ فارسی معین