جدول جو
جدول جو

معنی اشیکیه - جستجوی لغت در جدول جو

اشیکیه(کیِ)
هیأت قضات انگلیسی مخصوص تنظیم امور مالیه. وزیر مالیۀ انگلستان مهردار اشیکیه نامیده میشود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشیمیه
تصویر مشیمیه
لایۀ نازک تیره رنگی دارای عروق خونی که داخل حفره چشم قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشعریه
تصویر اشعریه
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
فرهنگ فارسی عمید
(اَ شَ کی یَ)
نام شهر ری در قدیم و آن اقامتگاه شاهان اشکانی در فصل بهار بود. (ایران باستان ص 2645)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ یَ)
از اسپانیایی اسکریا، مادۀزجاجی که در کف فلزات مذاب یافت میشود. کف. خبث. زبد. و یعرف بالاشکریه خبث الحدید. (از دزی ج 1 ص 25) ، حاجت، یک کنار کوهی، و هی اخص من الاشکل، شبه. یقال: فیه اشکله من ابیه، ای شبه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ کی یَ)
ابل اراکیه، اشتران اراک چرنده
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
آطنی. اطینی. تمدن آتنی. رجوع به اطینا و آتن شود
لغت نامه دهخدا
(اُ یَ)
حمدالله مستوفی آرد: شهری وسط است در میان کوهستان بر یک مرحلۀ ارمیه افتاده در غرب مایل قبله. هوایش خوشتر از ارمیه بود و آبش از اودیه ای که از آن جبال برمیخیزد. حاصلش غله و دیگر حبوبات و انگور بود و مردمش بیشتر سنی اند و صدوبیست پاره دیه از توابع اوست و ضیاعش را نیز حاصلی نیکوست، حقوق دیوانیش نوزده هزاروسیصد دینار است. (نزهه القلوب مقالۀ 3 ص 86). و رجوع به ص 84 و 80 و 241 همان کتاب و فهرست جغرافیای غرب شود. و در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده است: نام یکی از بخشهای شهرستان ارومیه است. این بخش درجنوب شهرستان ارومیه واقع شده و حدود آن بشرح زیر میباشد: از شمال به دهستان باراندوزچای، از جنوب و خاور به بخش سلدوز، از باختر به خاک عراق. قسمت جنوبی بخش تقریباً جلگه و هوای آن معتدل است. محصول عمده آن غلات، توتون و سیگار است. هوای قسمت شمالی کوهستانی سردسیر و محصول عمده آن غلات، توتون و لبنیات است. آب این بخش از رود خانه اشنویه و چشمه سارها و آب کوهستان (برف و باران) تأمین میگردد. شغل عمده ساکنان این بخش کشاورزی و گله داری است. بخش اشنویه از دو دهستان بنام حومه و دشت بیل تشکیل شده و جمع قراء آن 74 و جمعیت آن در حدود 14370 تن است. مرکز این بخش قصبۀ اشنویه میباشد، گواه گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 13). گواه کردن. (تاج المصادر) (زوزنی). گواه گرفتن. (مؤید الفضلاء). اشهاد کسی بر فلان، گواه ساختن وی بر آن. (از المنجد) ، مذی آوردن مرد. (منتهی الارب) (آنندراج). منی و مذی از مرد جدا شدن. (تاج المصادر) (زوزنی) ، بالغ شدن دختر و حیض آوردن او، کشته شدن در راه خدا. (منتهی الارب). و فعل آن مجهول می آید، اشهاد، در جنایات: اینست که به صاحب خانه گفته شود: فلان دیوار تو کج است آنرا خراب کن یا خطرناک است به مرمت و اصلاح آن بپرداز. (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح فقه) حضور دو گواه عادل در مجلس طلاق و گوش دادن آنها به صیغۀ طلاق که رکن چهارم از ارکان معتبر در طلاق محسوب است. استماع دو گواه عادل صیغۀ طلاق را. از جهت فقهی تنها حضور دو شاهد عادل و استماع آنان کافی است و لازم نیست که مطلق بگوید گواه باشید. لیکن اگر یک گواه حضور داشته باشد یا دو گواه فاسق حاضر باشند، طلاق صحیح نیست، چنانکه اگر دو گواه عدل جداگانه استماع صیغۀ طلاق کنند کافی نمیباشد و باید مجتمعاً حضور داشته باشند و استماع کنند. و گواه بودن زن در طلاق کافی نیست هرچند تعداد آنان دو یا بیشتر باشد و مجتمع هم باشند، و همچنین اگر اول طلاق را جاری کند و سپس گواه بگیرد کافی نیست مگر اینکه دوباره صیغۀ طلاق را در حضور گواهان واجد شرائط تکرار کند. (از شرائع الاسلام، کتاب الطلاق)
لغت نامه دهخدا
(اَشْ)
جمع واژۀ شی ٔ. چیزها. (از منتهی الارب) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ فی یَ)
نام یکی از طوایف ترکمان است که در اواسط قرن 7 هجری در نواحی سوریه نفوذ و قدرت فراوانی داشتند. (از قاموس الاعلام) ، دور شدن در طلب و بتک رفتن. (منتهی الارب). اشطاط در طلب، امعان کردن در آن و در اللسان آمده است که گویند: اشط القوم فی طلبنا اشطاطاً، هرگاه ایشان را خواه سواره و خواه پیاده بطلبند. (از اقرب الموارد) ، اشطاط در حکم، جور کردن بر کسی در حکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اشطاط در مفازه، دور رفتن در بیابان. (منتهی الارب). اشطاط در مفازه، رفتن در آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ ری یَ)
از فرق غلات است و فروع مفوضه و واقفه، اصحاب محمد بن بشیر اسدی معتقد بزنده و غایب بودن امام موسی بن جعفر و نمردن و حبس نشدن آن حضرت بودند. این فرقه محمد بن بشیر و بعد از او پسرش سمیع را امام میشمردند. (خاندان نوبختی چ 1311 هجری قمری ص 252). و رجوع به ریحانه الادب ج 1 ص 167 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ یَ)
سویلا. سویل. شهری بزرگ در اسپانیا. یاقوت گوید امروز در اندلس بزرگتر از آن شهری نیست و حمص نیز نامیده میشود و پایتخت حکومت اندلس آنجاست و بنی عباد آنجا مقر داشتند و بعلت اقامت ایشان در شهر مذکور، قرطبه خراب شد و عمل آن متصل بعمل لبله است که در مغرب قرطبه بود و بین آن دو، سی فرسنگ راه است... اشبیلیه نزدیک دریاست و جبل اشرف بر آن مشرف است، و آن کوهی است پر از درختان زیتون و میوه های دیگر و آنچه این شهر را بر دیگر نواحی اندلس امتیازداده زراعت پنبه است و آنرا از آنجا به جمیع بلاد اندلس و مغرب حمل کنند، و وی در ساحل نهری عظیم است که در بزرگی همسان دجله و نیل است و کشتیهای سنگین در آن حرکت کنند و آنرا وادی الکبیر نامند، و در کورۀ آن شهرها و اقلیم هائی است که در جای خود ذکر خواهد شدو گروه بسیار از اهل علم بدان نسبت دارند، از آن جمله عبداﷲ بن عمر بن الخطاب الاشبیلی و او قاضی آن شهر بود و در 276 هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان). نام باستانی این شهر ایسپالیس بوده و عرب نیز همین کلمه را محرف یعنی معرب ساخته است. بگفتۀ جغرافیون عرب این شهر در عهد حکومت اسلامی بسیار معمور و آباد بوده. خود اشبیلیه و ملحقات آن با ابنیۀ معظم و محتشم و بدایع صنعت معماری و نقاشی مزین و با نقش و نگار آراسته بود. جبال و جلگه های اطراف با درختان زیتون و انجیر و انواع و اقسام اشجار مستور بود و مقدار کلی پنبه در این محل بعمل می آمده.گویند در زمان حکومت اسلامی این شهر بیش از 400000 تن سکنه داشته. در سال 93 هجری قمری موسی بن نصیر این بلد را فتح کرده و در دورۀ سیادت امویان اول شهر اندلس قرطبه و دوم شهر همین بلد بود. در سال 424 هجری قمریدر اثر انقراض دولت اموی، ابن عباد قاضی این شهر استقلال آنرا اعلان کرد و در نتیجه دولتی موسوم به بنی عباد متشکل گردید و همین بلد را پایتخت قرار داد. (قاموس الاعلام ترکی). شهرکی است (از اندلس) بر کرانۀ دریای اقیانوس مغربی نهاده، جایی کم نعمت و کم مردم. (حدود العالم). امروز این شهر، که در کنار وادی الکبیر واقع است، کرسی ایالت و دارای 225000 تن سکنه است. محصولات آن شراب و مصنوعات آن انواع روغن، ظروف سفالین و منسوجات است. ابنیۀ زیبا و موزه ای نیکو دارد. رجوع به دمشقی و نزههالقلوب مقالۀ 3 ص 236 و 265 و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 180 و ضمیمۀ معجم البلدان ص 280 و فهرست حلل السندسیه ج 1 و 2 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لیَ)
شهری بزرگ در غربی قرطبه نزدیک دریا. و آنرا حمص نیز گویند و آن پایتخت پادشاه اندلس بود. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(اَ نیَ)
نام جائیست
لغت نامه دهخدا
(اَ لیَ)
حصنی است بین سرتّه و طلیطله از اعمال اندلس، و فاصله آن با هر یک از این دو شهر ده فرسنگ است و فرانکها بسال 533 هجری قمری بر آنجا مستولی شدند. (معجم البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
حصنی بین سرتّه و طلیطله ازاعمال اندلس. بین آن و هر یک از آن دو 20 فرسنگ است. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(اَ لی یَ)
تأنیث اصیلی. رجوع به اصیلی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لی یَ)
نام مدرسه ای بود در دهوک بخارج شهر یزد. جعفر بن محمد جعفری مؤلف تاریخ یزد آرد: بانی این مدرسه اصیل الدین محمد بن مظفر عقیل بود، و بغایت مدرسه ای عالی است و درگاهی رفیع و قبه ای عالی و ساخت نیکو دارد و باغچه هایی در خلف مدرسه و پایابی نیکو تمام بخشت پخته، و حمام و بازار و کاروانسرایی مقابل آن و مسجدی بر آن متصل ساخته، و موقوفات بسیار دارد و اتمام آن در سال سبع و ثلاثین و سبعمائه 737 هجری قمری) بود. (از تاریخ یزد به اهتمام ایرج افشار ص 105). و رجوع به اصیل الدین محمد شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش کوچصفهان شهرستان رشت که در 7000گزی خاور کوچصفهان و 3000 گزی شوسۀ کوچصفهان به لاهیجان واقع است. منطقه ای جلگه ای، معتدل، مرطوب و مالاریائی و سکنۀ آن 222 تن میباشد که شیعه اند و بلهجۀ گیلکی فارسی سخن میگویند. محصول آن توشاچوب از سفیدرود، برنج، ابریشم و صیفی است. شغل اهالی زراعت و مکاری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ ری یَ)
مؤنث اشعری که یکی از فرق اسلام بودند. رجوع به اشاعره شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ فی یَ)
تلی است در جانب شرقی بیروت که چند خانوار در آنجاسکونت دارند و یکی از محلهائی است که در آن در جلو نهرالکلب بندهائی برای تقسیم آب بر قسمت جنوبی دیه های اطراف بسته اند. (از ضمیمۀ معجم البلدان ص 283)
قریه ای است در ایالت دمشق از ناحیۀ وادی العجم بر مسافت دو ساعت راه از دمشق به جنوب آن و دارای صد خانوار است. (از ضمیمۀ معجم البلدان ص 282)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان طغرود بخش دستجرد شهرستان قم، 22000گزی شمال خاور دستجرد درکوهستان، معتدل، دارای 89 تن سکنه. مذهب شیعه، زبان فارسی، آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن، انار، انجیر. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است، از طریق طغرود ماشین میرود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
مدرسه ای بوده است در دمشق، گویند در آن حال که غزالی ترک مسند درس گفته و سیر و سیاحت اختیار کرده بود وارد این مدرسه شد. حلقۀ درس دائر بود و استاد سخنان او را تدریس و ’قال الغزالی’ تکرار می کرد. غزالی از بیم اعجاب و غرور بر خویشتن بهراسید و بترک دمشق گفت. (از غزالی نامه ص 153)
لغت نامه دهخدا
(اَ ری یَ)
نام محلی در 145700 گزی تهران بفاصله 3400 گزی سرچمن بین تهران و شاهی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُ دی یَ/یِ)
نام دو ده از بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. سکنۀ یکی 180 و از آن دیگری 100 تن است. محصول آن غلات وآبش از چاه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ ری یَ)
نوعی از پارچه است که در نیشابور تهیه شود و با آن مندیل سازند. (از دزی ج 1 ص 26) ، منسوب به اصیل بمعنی نجیب
لغت نامه دهخدا
سیا پردک پرده ایست عروقی که بافت اصلیش از نسج ملتحمه است و در زیر پرده صلیبه قرار گرفته و بنابراین دومین طبقه کره چشم را میسازد در طبقه مشیمیه عروق دموی زیاد قرار دارد که بهم پیوند شده و شبکه شعریه درهمی را تشکیل میدهند. سایر قسمتهای چشم از این عروق تغذیه میکنند و آن ضمنا موجب حفظ حرارت چشم نیز میشود. در دو سطح مشیمیه دانه های ریز سیاه رنگی موجود است. بهمین جهت چشم بمنزله اطاق تاریکی میماند. در اشخاص آلبینوس مشیمیه فاقد دانه های ریز سیاه رنگ است و بنابراین صورتی رنگ میباشد. بهمین جهت تصویر اشیا در چشم آنها وضع نیست پرده مشیمیه مشیمیه چشم. یا مشیمیه چشم. مشیمیه. یا مشیمیه خارجی جنین. کیسه ای که از خارج مشیمیه محیط جنین را فرا گرفته است. یامشیمیه محیط جنین. کیسه ای که اطراف جنین را در انسان و حیوانات ذی فقار فرا میگیرد. این کیسه که بنام حفره آمنیوتیک نیز موسوم است جدارش دارای دو برگه است: برگه داخلی دارای اصل مزودرمی است و برگه خارجی دارای اصل اکتودرمی است کیسه آمنیوتیک حفره آتونی
فرهنگ لغت هوشیار
هنبازیان علی علیه السلام را در پیامبری هنباز محمدصلی الله علیه وآله می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشینیه
تصویر انشینیه
جشن بزرگداشت جشنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشیدیه
تصویر رشیدیه
رشته گونه ای از خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرفیه
تصویر اشرفیه
مونث اشرفی: آستانه اشرفیه مدرسه اشرفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریحیه
تصویر اریحیه
فراخ خویی، شادی (از بخشش)، دهش سرشتی انگلیسی سرگرش
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره آله که پایا میباشد و ارتفاعش بین 30 تا 50 سانتیمتر است و برگهایش نازک و نسبه پهن و سبز تیره است و گلهایش برنگهای ارغوانی و آبی و گاهی سفید است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثیریه
تصویر اثیریه
مونث اثیری، جمع اثیریات
فرهنگ لغت هوشیار
((مَ یِّ))
پرده ای است عروقی که بافت اصلی اش از نسج ملتحمه است و در زیر پرده صلبیه قرار گرفته که دومین طبقه کره چشم را می سازد و شامل رگ های خونی و مواد رنگین است
فرهنگ فارسی معین
خرت و پرت، آت و آشغال، بریدن درختان جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی