- اشیر (پسرانه)
- خوشحال، نام پسر یعقوب (ع)
معنی اشیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیر زمین خرد که شیر آب انبار بر دیوار آن نصب شده است گودال پای شیر آب انبار کلیه بنای مجاور شیر آنجای از آب انبار که آب از شیر گیرند
پای شیر آب انبار، گودالی که زیر شیر آب انبار درست می کنند
زیرزمین خرد که شیر آب انبار بر دیوار آن متصل نصب شده باشد
کره آتش که بالای کره هواست سایلی رقیق و تنک و بی وزن که طبق عقیده قدما فضای بالای هوای کره زمین را فرا گرفته است اتر یا چرخ اثیر. کره آتش فلک نار، آسمان، بعقیده برخی از فیلسوفان قدیم روح عالم، سایلی بی وزن و قابل قبض و بسط که فضا را پر کرده و در همه اجسام نافذ است اتر
مزدور، مزد بگیر
آخری
آک گوی تر (آک عیب) آک جوی تر
خالدار
سپیدموی، سپیدکوه از برف، روزابری سفید مو و پیر
جمع شی، پرموته ها چیزها جمع شی چیزها
نامدارتر
گرفتار، محبوس، دستگیر، ماسور، بسته بندی، بنده، ج اسرا
خارپشت سیخول
دانا تر و بهتر در شعر
استبرک از گیاهان استبرق
سپاس دارتر حق شناس تر. مقامی است در موسیقی قدیم
سرخ تیره، سرخ زری، اسپ، خون بسته سرخ موی، اسب بش و سرخ (یا سیاه) دنبال اسبی که یال و دم آن سرخ باشد، مرد سرخ و سفید که سرخی او غالب باشد، هر چه دارای رنگ سرخ مایل بسفیدی باشد
شتر، جمل، ناقه (شتر ماده ونر)
بشارت دهنده، مژده آورنده
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاه، پادشاه، حاکم، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیرپویا، و امیرحسین
مزدور، دست نشانده، مزد بگیر
پایانی، فرجامین، واپسین، واپسینه، تازه، پسین
برده، دستگیر
بافنده، جوال ستبر
موی پیچیده موی انبوه
هم آوای امیر گناه، تنگی
باغیرت تر
پادشاه، فرمانروا، سلطان، خلیفه، کسی که فرمانروا بر قومی باشد
بهتر، خوب تر، نیکوتر