جدول جو
جدول جو

معنی اشنان - جستجوی لغت در جدول جو

اشنان
پارسی تازی گشته اشنان از گیاهان درختچه ایست از تیره اسفناجیان که خاص نواحی گرم و کویری است و گاه در سواحل دریای شور میروید. دارای برگهای متناوب با گلهای منفرد و یا دوتایی (دوقلو) اشنون اشنوم اشنیان بلار بلال
فرهنگ لغت هوشیار
اشنان
گیاهی از خانوادۀ اسفناج با شاخه های باریک، برگ های ریز و طعم شور که معمولاً در شوره زارها می روید، خرند، آذربویه، اشنیان، خلخان، آذربو، شنانبرای مثال اشنانش بر نکرده سر از بادبان خاک / کز شعله سموم شدی در زمان شخار (اثیرالدین اخسیکتی - ۱۳۱)
تصویری از اشنان
تصویر اشنان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اثنان
تصویر اثنان
در حال رفعی. دو دو مرد، روز دوشنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنان
تصویر اجنان
آبچین پیچی، پنهان شدن، بچه انداختن، دیوانه کردن (آبچین کفن حوله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنیان
تصویر اشنیان
اشنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنون
تصویر اشنون
اشنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشناق
تصویر اشناق
تاوان زخم ستدن، ستمگری دراز دستی، با دوال بستن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سن، دندان ها، سال ها بر آمدن دندان نیش زدن دندان، کلانسالگی پیر شدن جمع سن. سالهای زندگی، دندانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقان
تصویر اشقان
گم کردن، کم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشطان
تصویر اشطان
جمع شطن، درازه ریسمان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشحان
تصویر اشحان
در نیام کردن، شمشیر کشیدن، لب ور چیدن، پرکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشناب
تصویر اشناب
شنا شناوری آب ورزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشناس
تصویر اشناس
(پسرانه)
نام افشین و چند تن دیگر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشکان
تصویر اشکان
(پسرانه)
منسوب به اشک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اکنان
تصویر اکنان
پرده ها، پوشش ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصنان
تصویر اصنان
سرسنگینی، خشمناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اظنان
تصویر اظنان
دروغ بستن، گماناندن، بد گمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقنان
تصویر اقنان
جمع فن، برده زادگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فنن، شاخه ها، جمع فن، گونه ها گونه گون آوردن، جمع فنن شاخه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکنان
تصویر اکنان
جمع کن، پوشش ها، پرده ها فرو پوشیدن در دل نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امنان
تصویر امنان
سست گرداندن مانده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهنان
تصویر اهنان
نیرومند گرداندن پر مغز گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اینان
تصویر اینان
جمع این ضمیر اشاره برای اشخاص نزدیک مقابل آنان: (آورده اند که سپاه دشمن بی قیاس بود و اینان اندک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افنان
تصویر افنان
فنن ها، شاخۀ درخت ها، جمع واژۀ فنن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسنان
تصویر اسنان
سن ها، صحنه های نمایش تئاتر، جمع واژۀ سن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشناه
تصویر اشناه
شناوری، شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، آشناه، شناه، شنار، اشناب، شناو، آشناب، سباحت، اشنه، آشنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اثنان
تصویر اثنان
((اِ))
دو، عدد دو. (در حالت رفعی)، دو مرد، روز دوشنبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسنان
تصویر اسنان
جمع سن، دندان ها، دندانه داس، تیزی مهره پشت، سال های زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افنان
تصویر افنان
جمع فنن، شاخه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اینان
تصویر اینان
((ضم.))
جمع این، ضمیر اشاره برای اشخاص نزدیک، مقابل آنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشنیان
تصویر اشنیان
اشنان، گیاهی از خانوادۀ اسفناج با شاخه های باریک، برگ های ریز و طعم شور که معمولاً در شوره زارها می روید، خلخان، شنان، آذربو، آذربویه، خرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشناب
تصویر اشناب
شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، آشنا، شناو، آشناه، شنار، سباحت، شناه، اشناه، آشناب، اشنه برای مثال زمین را خون چنان غرقاب می کرد / که ماهی در زمین اشناب می کرد (عطار- مجمع الفرس - اشناب)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشان
تصویر اشان
مخفف ایشان، آنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنا
تصویر اشنا
گرانمایه، گوهر گرانبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنان
تصویر شنان
کنیه توز دشمنی کینه بیزاری آب سرد، آب پراکنده، ابر بارانریز
فرهنگ لغت هوشیار