جدول جو
جدول جو

معنی اشعره - جستجوی لغت در جدول جو

اشعره
(اَ عِ رَ)
جمع واژۀ شعار. (اقرب الموارد). رجوع به شعار شود
لغت نامه دهخدا
اشعره
جمع شعار، پوشش زیرین زیرپوش پیراهن زیر پیراهن خوی گیر زیر شلواری
تصویری از اشعره
تصویر اشعره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشعریه
تصویر اشعریه
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشعری
تصویر اشعری
از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشاعره
تصویر اشاعره
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکره
تصویر اشکره
شکاری، شکار کننده، هر مرغ شکاری مانند باز و باشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاعره
تصویر شاعره
شاعر، داننده و دریابنده، جمع شعرا، شعر گوینده، چکامه سرا
فرهنگ فارسی عمید
نام گروهی که پیرو ابوالحسن اشعری بوده اند انگارگرایان (اندیشه های فلسفی ایرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
نام مردی تازی که چون زاده شد پر موی بود و اشعر در تازی برابر با پر موی است یا پر پشت، انگارگر هریک از انگار گرایان (اشاعره) منسوب به اشعر (یکی از قبایل عرب)، منسوب به فرقه اشعریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرعه
تصویر اشرعه
جمع شراع، بادبان ها، زه های کمان، گردن های شتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکره
تصویر اشکره
هر مرغ شکاری مانند باز باشه و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتره
تصویر اشتره
خارشتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاعره
تصویر شاعره
زن شاعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاعره
تصویر شاعره
((عِ رَ یا رِ))
زنی که شعر گوید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشعری
تصویر اشعری
منسوب به اشعر (یکی از قبایل عرب)، منسوب به فرقه اشعریه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکره
تصویر اشکره
((اِ کَ رِ))
شکار کننده، شکره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نمارش، نمار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
Implication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implication
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
הַשׁלָכָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
निहितार्थ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implikasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
ความหมายแฝง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implicatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implicação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implicación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implicazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
含义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implikacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
підтекст
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
Implikation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
подразумеваемое
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
含意
دیکشنری فارسی به ژاپنی