جدول جو
جدول جو

معنی اشراقات - جستجوی لغت در جدول جو

اشراقات(اِ)
جمع واژۀ اشراق. ذوقها. کشفها. تابشهای انوار عقلی. و رجوع به اشراق شود
لغت نامه دهخدا
اشراقات
جمع اشراق
تصویری از اشراقات
تصویر اشراقات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
جمع واژۀ اشکال. دشواریها. سختیها. رجوع به اشکال و ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گروهی از حکمای سلف که از باعث اشراق و روشنی باطن خود که از کثرت ریاضت پیدا کرده بودند، تعلیم و تعلم به مکاشفه و مراقبه میکردند و حاجت به رفتن پیش کسی نداشتند، بخلاف حکمای مشائین که ایشان نزدیک یکدیگر رفته مقدمات دریافت میساختند، چنانچه افلاطون و بقراط و غیره از زمرۀ اشراقیین بودند. (غیاث) (آنندراج). رجوع به اشراق و اشراقی شود. پیروان مکتبی فلسفی که معتقد به حکمت اشراق یا حکمت مشرقی بوده اند. هدف این گروه ایجاد توافق میان فلسفۀ یونانی افلاطونیان جدید و فلاسفۀ ایران و جز آنان بوده است و این نام بخصوص بر شاگردان سهروردی (متوفی بسال 1191 میلادی) اطلاق شده است. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ قی یَ)
ده کوچکی است از دهستان افشاریۀساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران، 27000گزی باختر کرج، دارای 30 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام آبی جعفر بن کلاب را. (مراصد الاطلاع). و در منتهی الارب ابرقان آمده است و ظاهراً غلط است چه یاقوت ضبط آنرا ’بالفتح ثم السکون و را و الف و قاف و الف و تاء مثناه’ تصریح کرده است
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جمع واژۀ اشتقاق
لغت نامه دهخدا
تصویری از الحاقات
تصویر الحاقات
جمع الحاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغلاقات
تصویر اغلاقات
جمع اغلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرارات
تصویر اقرارات
جمع اقرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراقات
تصویر افتراقات
جمع افتراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماقات
تصویر ایماقات
جمع ایماق قبایل طوایف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکرامات
تصویر اکرامات
جمع اکرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفاقات
تصویر انفاقات
جمع انفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشقاقات
تصویر انشقاقات
جمع انشقاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرادات
تصویر ایرادات
بهانه ها خرده گیری ها جمع ایراد خرده گیریها اعتراضات
فرهنگ لغت هوشیار
رمن به شیوه تازی گاچاوران گرمسیر محلی دارای هوای نسبتا گرم که زمستان را در آنجا گذراند گرمسیر گرمسار مقابل ییلاق: شهزاده غازان از قشلاق مرو مراجعت فرموده بود، جمع قشلاقات
فرهنگ لغت هوشیار
نهاده ها یله ها جمع اطلاق یا اطلاقات دیوان. مطالبات و مصادرات دیوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراکات
تصویر اشتراکات
جمع اشتراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراکات
تصویر ادراکات
دریافت ها واباها (وابا قوت فهم)، جمع ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشفاقات
تصویر اشفاقات
جمع اشفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغراقات
تصویر اغراقات
جمع اغراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتفاقات
تصویر اتفاقات
پیشامدها رخدادها، جمع اتفاق
فرهنگ لغت هوشیار
پول گذران هزینه زندگی، جمع اخراج. اخراجها، وجه معاش وجه گذران خرجی هزینه، آنچه از شهر یا کشوری از کای بازرگانی و جز آن بیرون برند صادرات، مالیات غیر مستمر بیش از میزان عادی یا اخراجات دیوانی. مالیاتی که برای مصارف دیوانی وصول میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراقات
تصویر احتراقات
سوختن ها جمع احتراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرارات
تصویر ادرارات
جمع ادرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتقاقات
تصویر اشتقاقات
جمع اشتقاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشادات
تصویر ارشادات
جمع ارشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارفاقات
تصویر ارفاقات
جمع ارفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشغالات
تصویر اشغالات
جمع اشغال
فرهنگ لغت هوشیار
نام گروهی از فرزانگان که به روشنایی رسیده اند روشن گشتگان گشسبیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکالات
تصویر اشکالات
جمع اشکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیاقات
تصویر اشتیاقات
جمع اشتیاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخراجات
تصویر اخراجات
((اِ))
جمع اخراج، مخارج، مالیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتفاقات
تصویر اتفاقات
رویدادها
فرهنگ واژه فارسی سره