جمع واژۀ شریر. (دهار) (آنندراج). بدان: پس ره راستان و نیکان رو که جهان پر خسان و اشرار است. ناصرخسرو. تو ملتفت مشو به عدو زآنکه خود فلک تدبیر دفع ف تنه اشرار میکند. سلمان ساوجی، یک خایه. (مهذب الاسماء). ستور که یک خصیه دارد. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ شَریر. (دهار) (آنندراج). بدان: پس ره راستان و نیکان رو که جهان پر خسان و اشرار است. ناصرخسرو. تو ملتفت مشو به عدو زآنکه خود فلک تدبیر دفع ف تنه اشرار میکند. سلمان ساوجی، یک خایه. (مهذب الاسماء). ستور که یک خصیه دارد. (منتهی الارب)
مشترک شدن وشریک دانستن کسی را برای خدا، جمع شریک، هنبازان همباگان هنباز کردن، هنبازشدن همباگی، همخدایی برای خدا هنباز ترشیدن جمع شریک انبازان شریکان. شریک قرار دادن انباز کردن کسی را در خود شریک کردن، شریک دانستن برای خدا شریک بخدا
مشترک شدن وشریک دانستن کسی را برای خدا، جمع شریک، هنبازان همباگان هنباز کردن، هنبازشدن همباگی، همخدایی برای خدا هنباز ترشیدن جمع شریک انبازان شریکان. شریک قرار دادن انباز کردن کسی را در خود شریک کردن، شریک دانستن برای خدا شریک بخدا