اشرار اشرار به بدی منسوب کردن کسی را. (منتهی الارب). نسبت کردن با شر. (تاج المصادر بیهقی). نسبت کردن کسی را به شر. لغت نامه دهخدا
اشرار اشرار جَمعِ واژۀ شَریر. (دهار) (آنندراج). بدان: پس ره راستان و نیکان رو که جهان پر خسان و اشرار است. ناصرخسرو. تو ملتفت مشو به عدو زآنکه خود فلک تدبیر دفع ف تنه اشرار میکند. سلمان ساوجی، یک خایه. (مهذب الاسماء). ستور که یک خصیه دارد. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
ابرار ابرار چیرگی، بسیارفرزندی، جمع بار - بر، نیکوکاران، جمع بار و بر نیکان نیکو کاران فرهنگ لغت هوشیار