جدول جو
جدول جو

معنی اشجار - جستجوی لغت در جدول جو

اشجار
شجرها، درخت ها، جمع واژۀ شجر
تصویری از اشجار
تصویر اشجار
فرهنگ فارسی عمید
اشجار(وَ اَ)
رویانیدن زمین درخت را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اشجار(اَ)
جمع واژۀ شجر. درختان.
لغت نامه دهخدا
اشجار
جمع شجر، درختان
تصویری از اشجار
تصویر اشجار
فرهنگ لغت هوشیار
اشجار
جمع شجر، درختان
تصویری از اشجار
تصویر اشجار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتار
تصویر اشتار
(دخترانه)
الهه عشق و برکت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشخار
تصویر اشخار
زاج سیاه، قلیا که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود، شخیره، لخج، شخار، بلخچ، قلیا، خشار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشرار
تصویر اشرار
شریرها، بدکارها، صاحب شرّ ها، شرورها، جمع واژۀ شریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الجار
تصویر الجار
ایلجار، اجتماع عدۀ بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکار
تصویر اشکار
شکار، هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صید شده، نخجیر، صید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشعار
تصویر اشعار
شعرها، سخنان منظوم، کلامهای موزون، جمع واژۀ شعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشعار
تصویر اشعار
آگاه کردن، آگاهی دادن، خبر دادن، آگاهانیدن
اشعار داشتن (کردن): خبر دادن، باخبر کردن، آگاه کردن، آگاهی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتجار
تصویر اتجار
تجارت کردن، بازرگانی کردن، سوداگری
فرهنگ فارسی عمید
(اِ رَ / رِ)
گیاهی است که بیونانی آنرا اروسیمون نامند و حنین آنرا به توذری ترجمه کرده و در حرف تاء خواهد آمد. (از مفردات ابن البیطار). اسحار. اسحاره. اسخاره. و رجوع به تودری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایجار
تصویر ایجار
به سلاک دادن، پاداش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
مردمانی که بیستگانی خوار نباشند و بحمیت وطن در مقابل دشمن بمدافعه پردازند و با لشکر ملوک همداستان شوند، اجتماع گروه بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افجار
تصویر افجار
پگاه خیزی، بد کاری، جهمرزی (زنا)، دروغبافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضجار
تصویر اضجار
ملول ساختن، تنگدل گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتجار
تصویر اشتجار
هم ستیزی، دست زیر چانه زدن، خواب از چشم در رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشغار
تصویر اشغار
رها کردن، دور ماندن خارپشت سیخول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشجاره
تصویر اشجاره
قدومه
فرهنگ لغت هوشیار
بازرگانی خرید و فروش بازرگانی کردن خرید و فروش کردن معامله سودا بیع و شری تجارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احجار
تصویر احجار
جمع حجر، سنگها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشفار
تصویر اشفار
جمع شفر، مژه گاه ها پلک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشهار
تصویر اشهار
نامی کردن، آگهی بازرگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعار
تصویر اشعار
جمع شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرار
تصویر اشرار
جمع شریر، بدان
فرهنگ لغت هوشیار
اندوهگین کردن، کسی را، محزون کردن، کسی را، گلوگیری، چیرگی، اندوهگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشمار
تصویر اشمار
شتاباندن، در نور دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتجار
تصویر اتجار
((اِ تِّ))
بازرگانی کردن، خرید و فروش کردن، معامله، سودا، بیع و شری، تجارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احجار
تصویر احجار
جمع حجر، سنگ ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکار
تصویر اشکار
((اِ))
شکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشعار
تصویر اشعار
جمع شعر، موها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشعار
تصویر اشعار
سروده ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشرار
تصویر اشرار
آشوبگران
فرهنگ واژه فارسی سره