- اشتغال
- مشغول شدن، بکاری پرداختن، بکاری سرگرم بودن، اشتغال ورزیدن، بکاری سرگرم شدن، بکاری مشغول شدن
معنی اشتغال - جستجوی لغت در جدول جو
- اشتغال
- سرگرمی، کارگماری
- اشتغال
- مشغول شدن به کاری، شغل
- اشتغال ((اِ تِ))
- مشغول شدن، پرداختن
- اشتغال
- Employment
- اشتغال
- занятость
- اشتغال
- Beschäftigung
- اشتغال
- працевлаштування
- اشتغال
- zatrudnienie
- اشتغال
- emprego
- اشتغال
- occupazione
- اشتغال
- empleo
- اشتغال
- emploi
- اشتغال
- werkgelegenheid
- اشتغال
- การจ้างงาน
- اشتغال
- pekerjaan
- اشتغال
- مصطلحاتٌ
- اشتغال
- रोजगार
- اشتغال
- תעסוקה
- اشتغال
- istihdam
- اشتغال
- روزگار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پردازش ها، گرفتاری ها درد سرها جمع اشتغال. پرداختن ها، گرفتاریها
پرخاشیدن (پرخاش تعرض) آفندیدن (آفند تعرض)، دشنام دادن
احاطه کردن
مشتبه شدن
دور رفتن، ستمگری، بیابانگردی، شمارافزونی
افروخته شدن آتش، افروختن، در افروختن آتش
افروزش
دربر داشتن، احاطه کردن، فراگرفتن و دربر داشتن