- اشتر
- شتر، جمل، ناقه (شتر ماده ونر)
معنی اشتر - جستجوی لغت در جدول جو
- اشتر
- کسی که پلک چشمش به طور مادرزاد یا در اثر زخم و جراحت دریده یا برگشته باشد، کفته پلک، در علوم ادبی در علم عروض فاعلن که از افتادن حرف اول و پنجم مفاعیلن باقی می ماند
- اشتر
- شتر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، جمل، ناقه، هیون، بعیر، خالۀ گردن دراز، ابل
- اشتر ((اُ تُ))
- شتر، پستانداری است نشخوارکننده از گروه سم داران بدون شاخ با پاهایی که دو انگشت دارد. این حیوان در برابر گرما و تشنگی بسیار مقاوم است
- اشتر ((اَ تَ))
- کسی که پلک چشمش کفته باشد، دریده چشم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آلپاکا
از لحنهای موسیقی که در شور نواخته میشود
خارشتری
اشق. اشتر کوچک شتربچه
خرید و فروش، خریدن، فروختن
شتر کوچک، شتربچه، خیزآب، موج دریا، برای مثال روان شد سپاه پرآشوب سیل / در آن اشترک اشتران خیل خیل (هاتفی - لغتنامه - اشترک)
قاطر
بریده دم، دم بریده
جرم فلکی، یکی از اجرام آسمانی ستاره سیار، کوکب، نجم
نامدارتر
عجله، شتاب
خارپشت سیخول
دانا تر و بهتر در شعر
استبرک از گیاهان استبرق
سپاس دارتر حق شناس تر. مقامی است در موسیقی قدیم
سرخ تیره، سرخ زری، اسپ، خون بسته سرخ موی، اسب بش و سرخ (یا سیاه) دنبال اسبی که یال و دم آن سرخ باشد، مرد سرخ و سفید که سرخی او غالب باشد، هر چه دارای رنگ سرخ مایل بسفیدی باشد
اشتیم
جامه ای که کودکان نوزاد را در آن پیچند قنداق
ترکی پژول: یکی از هفت تکه استخوان مچ پای (کعب) بجول
تشتر. ورم ظماس دمیدگی، جوششی که بریدن و اندام آدمی برآیدشرا بشترم
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ستاره، بخت، طالع، علم، درفش، گلی به رنگهای سرخ صورتی، نارنجی و زرد که ریز است و به شکل خوشه روی گیاه می شکفد
آسیب دیده، بی فرزند، دم بریده
میمون کوچک دم دار
نام ایزدی است، سیزدهمین روز هر ماه شمسی (بنام ایزد مذکور)
در سالنامه معادل کلمه ماه، شهر
اشهر حج: ماه های شوال و ذی القعده و نه روز یا ده روز از اول ذی الحجه که در آن ها می توان حج به جا آورد
اشهر حرام (حرم): ماه های حرامی که اسلام جنگ در طول آن ها را حرام شمرده است
اشهر حج: ماه های شوال و ذی القعده و نه روز یا ده روز از اول ذی الحجه که در آن ها می توان حج به جا آورد
اشهر حرام (حرم): ماه های حرامی که اسلام جنگ در طول آن ها را حرام شمرده است
سرخ و سفید، مرد سرخ و سفید، سرخ مو، هر چیز سرخ مایل به زرد یا سفید، اسبی که به این رنگ باشد