جدول جو
جدول جو

معنی اشتباک - جستجوی لغت در جدول جو

اشتباک
به هم در شدن به هم آمیختن، انبوهیدن، دامه دامه شدن (دامه شبکه) بهم در شدن بهم پیوستن در آمیختن شبکه شبکه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اشتباک
شبکه شبکه شدن، به یکدیگر درآمدن چیزی، درآمیخته شدن و درهم شدن امور
تصویری از اشتباک
تصویر اشتباک
فرهنگ فارسی عمید
اشتباک
((اِ تِ))
به هم در شدن، به هم پیوستن، در آمیختن، شبکه شبکه شدن
تصویری از اشتباک
تصویر اشتباک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احتباک
تصویر احتباک
لنگ بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استباک
تصویر استباک
در هم شدن امور
فرهنگ لغت هوشیار
مانند چیزی شدن، مانند شدن، چیزی را به غلط عوض چیزی گرفتن، شک وشبهه، سهو وخطا
فرهنگ لغت هوشیار
شریک شدن، با هم در کاری شرکت کردن، با یکدیگر انباز شدن، همبازی، همدستی همی همباگی هنبازی انباز شدن انبازی کردن شرکت کردن شریک شدن، انبازی شرکت، آنست که شاعر با آوردن الفاظی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را القا کند که اندیشه شنونده متوجه معنی غیر مقصود گردد و سپس شاعر در صدد توضیح بر آید. یا اشتراک روز نامه یا مجله. جزو خریداران مرتب روزنامه یا مجله در آمدن آبونه شدن،جمع اشتراکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
انبازش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
کژی، لغزش، نادرست، نرسپان، نادرستی، کوتاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از التباک
تصویر التباک
در آمیختن کارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتباک
تصویر انتباک
برکنده شدن بریده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
شریک شدن، شراکت کردن، قبول استفاده از خدمات یا دریافت منظم کالای یک مؤسسه در مقابل پرداخت هزینۀ معیّن، در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر با استعمال الفاظ و کلماتی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را بیان کند که ذهن شنونده به سوی معنی غیر مقصود متوجه شود، سپس برای رفع اشتباه در مقام توضیح برآید، برای مثال صبحگاهان بود با احباب رطل می زدیم / جام لبریز از کف خضر مبارک پی زدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
مانند شدن چیزی به چیز دیگر در نظر انسان، یکی را به جای دیگری گرفتن، کاری به غلط انجام دادن، سهو، خطا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
((اِ تِ))
شریک شدن، شرکت کردن، انبازی، شراکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
((اِ تِ))
پوشیده شدن، مانند شدن چیزی به چیز دیگر، سهو، خطا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
Subscription
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
Blunder, Mistake, Erroneousness, Fallacy, Incorrectness, Mistaken, Wrongness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ошибка , заблуждение , некорректность , ошибочный , неправильность
دیکشنری فارسی به روسی
Fehler, Trugschluss, Unrichtigkeit, falsch, Fehlerhaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
помилка , хибність , некоректність , помилковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
błąd, fałszywe rozumowanie, niepoprawność, błędny, błędność
دیکشنری فارسی به لهستانی
错误 , 谬误 , 不正确性 , 错误的
دیکشنری فارسی به چینی
erro, falácia, incorreção, equivocado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
errore, fallacia, inesattezza, errato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
error, falacia, incorrección, equivocado, equivocación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
erreur, fallace, inexactitude, erroné
دیکشنری فارسی به فرانسوی