- اسیاح
- جمع سیح، آبهای روان
معنی اسیاح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باد و نسیم
آسان گرفتن، در گذشتن بخشیدن، پایین خواندن
رام شدن، جوانمرد گشتن
جمع سیف، شمشیرها، دریا کنارها جمع سیف شمشیرها تیغها. اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند: اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند: اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند
فراخ و گشاد شدن دل
ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
سیف ها، شمشیرها، ساحل دریاها، ساحل رودها، جمع واژۀ سیف
جمع ریح، بادها
گردشگر
بسیار سیر کننده، سیاحت کننده و جهانگرد
کسی که بسیار سیاحت و جهانگردی کند، بسیار سیاحت کننده
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد